چیزی وسیع و تیره و انبوه

🍁
چیزی وسیع و تیره و انبوه
چیزی مشوش چون صدای دوردست روز
بر مردمکهای پریشانم
میچرخد و میگسترد خود را
شاید مرا از چشمه میگیرند
شاید مرا از شاخه می‌چینند
شاید مرا مثل دری بر لحظه‌های بعد میبندند
شاید...!
دیگر نمی‌بینم!

✍‌ #فروغ_فرخزاد
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
دیدگاه ها (۲)

🍁چرا که هر ترانه فرزندی‌ست که از نوازشِ دست‌های گرمِ تونطفه ...

نوروز هم تمام شد ...ما ماندیم و سالی جدید، سالی که قرار گذاش...

هیچ،نامشخص؛بیگانه ام و دهلیزهای این جهاندارندبا هر تپش شانگو...

🍁 ای ساکنان سرزمین ساده‌ی خوش‌بختیای همدمان پنجره‌های گشوده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط