فیک آقای خشن قسمت ۸۲
چند روز گذاشت همگی رفتن پیک نیک و شب قراره بمونن چادر زدن ماریسا و آنوشا کوچولو رفتن داخل و یکی اونها رو تعقیب میکرد و پسرها کباب و پلو درست کردن خوردن و بعدازظهر خوبی بود و آنوشا کوچولو خوابیده بود و همگی داشتن والیبال بازی میکردن و بارون گرفت همه رفتن داخل
ماریسا یه سگ کوچولو داشت به اسم کوکو هدیه ای جون کوک بود اون هم اومد داخل
شب شد و بارون قطع شد و تهیونگ و جون کوک رفتن هیزم جمع کنن از دور و اطراف آنوشا کوچولو هم بردن و کوکی و ماریسا بیرون چادر بودن کنار ساحل و یه دختری با شنل سیاه و نقاب اومد ماریسا رو توی آب زخمی کرد و کوکی جنگید و یکدفعه ای دختره گل رز قرمز سمی گذاشت تو دهن کوکی و کناره ماریسا کشتش وتهیونگ جون کوک آنوشا کوچولو برگشتن و جون کوک دوید سمت چادر و به تهیونگ گفت تو برو با آنوشا کوچولو تو چادر و رفت کناره دریا کوکی بغلش کرد گریه وگفت انتقاممم میگیرم
ماریسا رو برد داخل چادر و درمانش کرد
ماریسا یه سگ کوچولو داشت به اسم کوکو هدیه ای جون کوک بود اون هم اومد داخل
شب شد و بارون قطع شد و تهیونگ و جون کوک رفتن هیزم جمع کنن از دور و اطراف آنوشا کوچولو هم بردن و کوکی و ماریسا بیرون چادر بودن کنار ساحل و یه دختری با شنل سیاه و نقاب اومد ماریسا رو توی آب زخمی کرد و کوکی جنگید و یکدفعه ای دختره گل رز قرمز سمی گذاشت تو دهن کوکی و کناره ماریسا کشتش وتهیونگ جون کوک آنوشا کوچولو برگشتن و جون کوک دوید سمت چادر و به تهیونگ گفت تو برو با آنوشا کوچولو تو چادر و رفت کناره دریا کوکی بغلش کرد گریه وگفت انتقاممم میگیرم
ماریسا رو برد داخل چادر و درمانش کرد
- ۹.۹k
- ۱۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط