کتاب
#کتاب
#رز#گمشده
#هر آدمی گمشده ای دارد که باید برای پیدا کردنش از وجود و درون خود شروع کند و گاهی وقت ها درون انسان ها تا حدی تاریک و سیاه می شود که دیگر برای جستجو جایی را نمی توانی ببینی و باید همان کلید گنج واقعی را پیدا کنی وقتی به چنین نتیجه ای رسیدی، تاریکی و سیاهی درون نمی تواند جلوی پیدا کردنت را بگیرید؛ می توانی از بیرون وجودت شروع به جستجو کنی مثل ملانصرالدین که در این داستان نوشته شده که برای پیدا کردن کلید در بیرون جستجو را شروع کرده بود. آدم هایی مثل بانو زینب راهنمای خوبی برای رسیدن به خودشناسی هستند. عطر رزها می تواند انسان را به درک حقیقت نزدیک کند تا همیشه{خود} باشند. رُزِ گمشده داستانی است که نقطه پرگار آن انسان است.
«رُز گمشده» با کتابهای برگزیده و پرفروش «شازده کوچولو» اثر آنتوان دو سنت اگزوپری و «کیمیاگر» نوشتهی پائولو کوئلیو مقایسه میشود، رمان بینظیری دربارهی خودیابی ست. «رُز گمشده» مانند «شازده کوچولو» و «کیمیاگر» بر بُعد جهانی انسان تاکید دارد.
بخش هایی از این رمان زیبا:
اگر آن نقاب بزرگی که به چهره ات زده ای تو را راحت می کند منتظر نباش و به زدن آن ادامه بده. مدام بگو "من" اما فراموش نکن که این هم تاوانی دارد. بدان که مدام من من کردن٬ فراموش کردن آن من درونی است. فراموش کردن اینکه تو یک رز هستی.
***
برای دل بسته شدن قبل از هر چیز وارستگی لازم است. بیشتر انسان ها با ذهنیت هایی از رابطه های قدیمی خود وارد روابط جدید می شوند و هر ارتباط قدیمی وابسته به گذشته٬ از بی اعتمادی گرفته تا عدم تفاهم و یا دیوارهای تدافعی که دور خود کشیده اند باعث می شود که رابطه جدیدشان آن چنان که باید آزادانه نباشد. شاید به خاطر بی انصافی های روابط گذشته شان حق با آنهاست اما نمی بینند که بی عدالتی نه از آن طرف مقابل بلکه از ارتباطات گذشته شان است که به هیچ وجه رهاشان نمی کند.
***
می دانی که طولانی ترین رویاهایمان کمتر از یک دقیقه طول می کشد. شاید می خواهند بگویند که برای به حقیقت پیوستن آرزوهامان گاهی لازم نیست عمری را صرف کنیم. به هرحال چیزی که یقینا به ما می گویند قدرت هر دقیقه است.
***
یک کوه را تصور کن! منظره قله اش خیلی زیباست. خیلی دوست داری آنجا باشی اما به خاطر اینکه قله را از خودت دور می بینی ناامید می شوی. با خودت می گویی: "ممکن نیست به آنجا برسم! و برمی گردی. در حالیکه قدم های کسانی که به قله رسیدند از قدم های تو بزرگ تر نبودند. اما آنها آن قدم های کوچک را پشت سر هم برداشتند و ادامه دادند. آنچه ناممکن را به واقعیت تبدیل می کند معجزه نیست بلکه تداوم است. اگر باور کنیم که می توانیم صدای گل ها را بشنویم حتما یک روز خواهیم شنید.
#رز#گمشده
#هر آدمی گمشده ای دارد که باید برای پیدا کردنش از وجود و درون خود شروع کند و گاهی وقت ها درون انسان ها تا حدی تاریک و سیاه می شود که دیگر برای جستجو جایی را نمی توانی ببینی و باید همان کلید گنج واقعی را پیدا کنی وقتی به چنین نتیجه ای رسیدی، تاریکی و سیاهی درون نمی تواند جلوی پیدا کردنت را بگیرید؛ می توانی از بیرون وجودت شروع به جستجو کنی مثل ملانصرالدین که در این داستان نوشته شده که برای پیدا کردن کلید در بیرون جستجو را شروع کرده بود. آدم هایی مثل بانو زینب راهنمای خوبی برای رسیدن به خودشناسی هستند. عطر رزها می تواند انسان را به درک حقیقت نزدیک کند تا همیشه{خود} باشند. رُزِ گمشده داستانی است که نقطه پرگار آن انسان است.
«رُز گمشده» با کتابهای برگزیده و پرفروش «شازده کوچولو» اثر آنتوان دو سنت اگزوپری و «کیمیاگر» نوشتهی پائولو کوئلیو مقایسه میشود، رمان بینظیری دربارهی خودیابی ست. «رُز گمشده» مانند «شازده کوچولو» و «کیمیاگر» بر بُعد جهانی انسان تاکید دارد.
بخش هایی از این رمان زیبا:
اگر آن نقاب بزرگی که به چهره ات زده ای تو را راحت می کند منتظر نباش و به زدن آن ادامه بده. مدام بگو "من" اما فراموش نکن که این هم تاوانی دارد. بدان که مدام من من کردن٬ فراموش کردن آن من درونی است. فراموش کردن اینکه تو یک رز هستی.
***
برای دل بسته شدن قبل از هر چیز وارستگی لازم است. بیشتر انسان ها با ذهنیت هایی از رابطه های قدیمی خود وارد روابط جدید می شوند و هر ارتباط قدیمی وابسته به گذشته٬ از بی اعتمادی گرفته تا عدم تفاهم و یا دیوارهای تدافعی که دور خود کشیده اند باعث می شود که رابطه جدیدشان آن چنان که باید آزادانه نباشد. شاید به خاطر بی انصافی های روابط گذشته شان حق با آنهاست اما نمی بینند که بی عدالتی نه از آن طرف مقابل بلکه از ارتباطات گذشته شان است که به هیچ وجه رهاشان نمی کند.
***
می دانی که طولانی ترین رویاهایمان کمتر از یک دقیقه طول می کشد. شاید می خواهند بگویند که برای به حقیقت پیوستن آرزوهامان گاهی لازم نیست عمری را صرف کنیم. به هرحال چیزی که یقینا به ما می گویند قدرت هر دقیقه است.
***
یک کوه را تصور کن! منظره قله اش خیلی زیباست. خیلی دوست داری آنجا باشی اما به خاطر اینکه قله را از خودت دور می بینی ناامید می شوی. با خودت می گویی: "ممکن نیست به آنجا برسم! و برمی گردی. در حالیکه قدم های کسانی که به قله رسیدند از قدم های تو بزرگ تر نبودند. اما آنها آن قدم های کوچک را پشت سر هم برداشتند و ادامه دادند. آنچه ناممکن را به واقعیت تبدیل می کند معجزه نیست بلکه تداوم است. اگر باور کنیم که می توانیم صدای گل ها را بشنویم حتما یک روز خواهیم شنید.
۶.۶k
۲۱ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.