بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم

بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم
بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم

دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود
آخر شدی شهید در این بلا تو هم

آیینه ای مکدرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من,ای بی وفا توهم

چندی ست از تو غافلم ای زندگی ببخش
چنگی نمیزنی به دل این روزها تو هم

ای زخم کهنه ای که دهان باز کرده ای
چون دیگران بخند به غم های ما توهم

تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد
چشم انتظار باش در این ماجرا توهم


#فاضل_نظری
کتاب
دیدگاه ها (۲)

در فکر توام فکر از این زیباتردر قلب منے قلب از این کاراترمن ...

.....

‌ تو زلیخایی و من یوسفِ آشفته سرمدوست دارم که خودم پیرهنت را...

.. بدجور هوس کرده دلم "ناز"برقصی!در خلوت بی پنجره ام"باز"برق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط