بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد

بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد ،
یا آنکه ، گدایی محبت شده باشد،
دلگیرم از آن دل که در آن، حس تملک،
تبدیل به غوغای حسادت شده باشد،
دل،به تب و طوفان تنوع طلبی چیست؟
باغی ست که آلوده ی آفت شده باشد،
خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است،
بگذار که آیینه ی نفرت شده باشد،
شرمنده ی عشقیم و دل منجمد ما،
جا دارد،اگر غرق خجالت شده باشد،
مقصود من از عشق نه این، حس مجازی ست،
ای عشق! مبادا که جسارت شده باشد!
دیدگاه ها (۵)

??????? بی نمازی ؟؟؟؟؟؟؟ بی نمازی یعنی دین داری اما ستون ند...

آمدی گریه کنی شعر بخوانی بروی! نامه ای خیس به دستم برسانی بر...

پا به پای غم من پیر شد و حرف نزدداغ دید، از من و تبخیر شد و ...

.شعر قشنگیه دلم نیومد شما نخونیدخود را به خدا بسپار، وقتی که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط