ببخشید بچه ها این فیک کلا یادم رفته بود
ببخشید بچه ها این فیک کلا یادم رفته بود
پارت۶
جیهون گفت:ما دیگه بریم اگه دیر برسیم
مامانامون مارو از سوال پرسیدن میکشن
که با این حرفه جیهون همه زدیم زیر خنده
تهیونگ:خب دیگه خندیدن کافیه بریم خونه
هامون وگرنه همونطور که گفتین ماماناتون
شمارو میکشه زود برگردیم خونه هامون زود
بعد حساب کردن نوشیدنی ها همه رفتن
سمت خونه هاشون ودیگه خوابیدند
فلش بک به ۶ صبح
ویو جونگ سو
با صدای آلارم از خواب پاشدم و رفتم دست و
صورتمو شستم و رفتم🚾(با تابلو براتون
گذاشتم)و کارای لازم رو کردم و اومدم بیرون
و رفتم پایین تا صبونه بخورم
جونگ سو:صبح بخیر مامان بابا
مامان و بابای جونگ سو و جونگ کوک:صبح
توام بخیر
جونگ سو رفت و یه بوس کوچولو رو گونه
مامان و باباش گذاشت و صبونه خورد و رفت
بالا تا آماده بشه و بعد ۱۰ دقیقه آماده شدن
جونگ کوکم تیپ زده بود و خلاصه سوار
ماشین شدن و رسیدن به مدرسه ماشین رو
پارک کردن و دیگه رفتن کلاس و بعد چند دقیقه همه دخترا رفتن سمت در کلاس و
جونگ سو با کنجکاوی پرسید
جونگ سو:برادر چرا همه دخترا جمع شدن جلو در کلاس و وایسادن؟ها؟میدونی؟
____________________________________________________________________________________
بچه ها اگه اشتباهی هست ببخشید اینو من ننوشتم دختر خالم نوشته البته هر چی نوشته من بهش گفتم ولی نمی دونم همشو نوشته یانه و فاصله گذاشته علامت سوال گذاشته نذاشته نمی دونم
____________________________________________________________________________________
شرطا
۸ لایک
۶کامنت
دوستون دارم❤
پارت۶
جیهون گفت:ما دیگه بریم اگه دیر برسیم
مامانامون مارو از سوال پرسیدن میکشن
که با این حرفه جیهون همه زدیم زیر خنده
تهیونگ:خب دیگه خندیدن کافیه بریم خونه
هامون وگرنه همونطور که گفتین ماماناتون
شمارو میکشه زود برگردیم خونه هامون زود
بعد حساب کردن نوشیدنی ها همه رفتن
سمت خونه هاشون ودیگه خوابیدند
فلش بک به ۶ صبح
ویو جونگ سو
با صدای آلارم از خواب پاشدم و رفتم دست و
صورتمو شستم و رفتم🚾(با تابلو براتون
گذاشتم)و کارای لازم رو کردم و اومدم بیرون
و رفتم پایین تا صبونه بخورم
جونگ سو:صبح بخیر مامان بابا
مامان و بابای جونگ سو و جونگ کوک:صبح
توام بخیر
جونگ سو رفت و یه بوس کوچولو رو گونه
مامان و باباش گذاشت و صبونه خورد و رفت
بالا تا آماده بشه و بعد ۱۰ دقیقه آماده شدن
جونگ کوکم تیپ زده بود و خلاصه سوار
ماشین شدن و رسیدن به مدرسه ماشین رو
پارک کردن و دیگه رفتن کلاس و بعد چند دقیقه همه دخترا رفتن سمت در کلاس و
جونگ سو با کنجکاوی پرسید
جونگ سو:برادر چرا همه دخترا جمع شدن جلو در کلاس و وایسادن؟ها؟میدونی؟
____________________________________________________________________________________
بچه ها اگه اشتباهی هست ببخشید اینو من ننوشتم دختر خالم نوشته البته هر چی نوشته من بهش گفتم ولی نمی دونم همشو نوشته یانه و فاصله گذاشته علامت سوال گذاشته نذاشته نمی دونم
____________________________________________________________________________________
شرطا
۸ لایک
۶کامنت
دوستون دارم❤
۲.۱k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.