تو مست خواب نوشین تا بامداد و بر من

.
تو مست خواب نوشین تا بامداد و بر من
شب‌ها رود که گویی هرگز سحر نباشد

_سعدی
دیدگاه ها (۱)

.گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زندما و چراغ چشم و ره انتظا...

.قامتم هر قدر رعناتر شود، خورشید و ماهسایه ام را بیشتر بر خا...

.ای جفاپیشه نگارا! دل خارا داریزلف دلکش، رخ مهوش، قد زیبا دا...

.در جهان نقش تماشا را زِ دل شستم که دیدمپرده ای در این نگارس...

اگر تو پایان انتظارم باشی شب تا سحر که هیچ یک عمر منتظر برای...

.میشود یک شب تو ساقی باشی و من مست تو؟محو چشمان تو باشم ، عا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط