زنی با تار تنهایی

زنی با تار تنهایی
لباس تور می بافد ...
زنی در کنج تاریکی
نماز نور می خواند ...
زنی خوکرده با زنجیر
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اینست
نگاه سرد زندانبان ...
زنی را می شناسم من
که می میرد ز یک تحقیر
ولی آواز می خواند
که این است بازی تقدیر ...
زنی با فقر می سازد
زنی با اشک می خوابد
زنی با حسرت و حیرت ،
گناهش را نمی داند ...

" سیمین بهبهانی"
دیدگاه ها (۳)

دنیا آنقدر جذابیت های رنگارنگ داردکه تا آخر عمر هم بدوی چیزه...

آدم های رمانتیک قد خر شعور ندارند.هیچ چیز جالب و خوبی در عشق...

وقتی_دلت_میگیردزندگی ام در خطی به شیب صفر به انتها سرک می کش...

چه کسی نمره ی انضباط بیست می خواهد؟؟؟ﺳﺎل ﻫﺎ ﭘﻴﺶ، آن زﻣﺎن ﻛﻪ ...

فریبا شش بلوکی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط