زنی با تار تنهایی
زنی با تار تنهایی
لباس تور می بافد ...
زنی در کنج تاریکی
نماز نور می خواند ...
زنی خوکرده با زنجیر
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اینست
نگاه سرد زندانبان ...
زنی را می شناسم من
که می میرد ز یک تحقیر
ولی آواز می خواند
که این است بازی تقدیر ...
زنی با فقر می سازد
زنی با اشک می خوابد
زنی با حسرت و حیرت ،
گناهش را نمی داند ...
" سیمین بهبهانی"
لباس تور می بافد ...
زنی در کنج تاریکی
نماز نور می خواند ...
زنی خوکرده با زنجیر
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اینست
نگاه سرد زندانبان ...
زنی را می شناسم من
که می میرد ز یک تحقیر
ولی آواز می خواند
که این است بازی تقدیر ...
زنی با فقر می سازد
زنی با اشک می خوابد
زنی با حسرت و حیرت ،
گناهش را نمی داند ...
" سیمین بهبهانی"
۱.۹k
۲۰ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.