ممنون ک حمایت کردین
ممنون ک حمایت کردین
>_< A captive of his group >_<
part1
ا/ت ویو
امروز روز تعطیل بود و جانگ می قرار بودبا برادرش سوهو بیاد اینجا و من تازه بیدار شده بودم ک صدای ی نفر رو شنیدم و سریع از جام بلند شدم و باچشمهای خوابالود پدرم رو دیدم ک ب چهار چوب در تکیه داده بود و زیر لب چیزی میگفت درست نفهمیدم چی میگه
ا/ت: پدر چیزی میخواین(باخوابالودگی)
(علامت پدر ا/ت_)
_اوف یعنی من این همه مدت اینهمه چیز گفتم حتی یک کلمه هم نفهمیدی
ا/ت: ن خب نفهمیدم
_گفتم بیا پایین جانگ و سوهو اومدن دست و صورتتم بشور بقیشم سز میز میگم
ا/ت: باشه پدره قشنگم الان میام(بالبخند)
_باشه باشه زود باش دختره لوس(باخنده)
ا/ت: هه
پدر رفت و رفتم ب سمته سرویس بهداشتی و دست و صورتم و شستم و کارای لازم رو کردم و اومدم بیرون
رفتم و از کمد ی لباس صورتی و مشکی پوشیدم و رفتم پایین
ا/ت: جانگ میییییییییییی
(علامت جانگ می~)
~یااا چخبره مثلا همیشه میبینمت چی شده؟ چی میخوای؟
ا/ت: چی من؟ من ک چیزی نمیخوام دلم برات تنگ شده بود همین
~عاا تو ک راس میگی زود باش بگو چیه
ا/ت: تو خیلی باهوشی بعدا بهت میگم
~عوم
سوهو: ا/ت تو ک همیشه جانگ می رو میبینی و بغلش میکنی پس من چی
ا/ت: عاا یادم رفت کوچولویه کیوت
سوهو: ا/ت من ۱۰سالمه ها دیگه بزرگ شدم
ا/ت: هه خب من ۱۰سال ازت بزرگ ترم برای من هنوز کوچیکی
سوهو: ای بابا بدجنس
ا/ت: هه
~هی داداشمو اذیت نکن
سوهو: خواهره خودمی(برای ا/ت زبون درازی میکنه)
ا/ت: بچه پروو
جانگ می میای بریم تو اتاق
_هی کجا صبحانه نخوردی
ا/ت: الان میام
.
. خب برای پارت بعد ۳فالور ۴لایک کامنت هم خودم اعتقادی ندارم ولی هرچقدر ک بود بوس بهتون
>_< A captive of his group >_<
part1
ا/ت ویو
امروز روز تعطیل بود و جانگ می قرار بودبا برادرش سوهو بیاد اینجا و من تازه بیدار شده بودم ک صدای ی نفر رو شنیدم و سریع از جام بلند شدم و باچشمهای خوابالود پدرم رو دیدم ک ب چهار چوب در تکیه داده بود و زیر لب چیزی میگفت درست نفهمیدم چی میگه
ا/ت: پدر چیزی میخواین(باخوابالودگی)
(علامت پدر ا/ت_)
_اوف یعنی من این همه مدت اینهمه چیز گفتم حتی یک کلمه هم نفهمیدی
ا/ت: ن خب نفهمیدم
_گفتم بیا پایین جانگ و سوهو اومدن دست و صورتتم بشور بقیشم سز میز میگم
ا/ت: باشه پدره قشنگم الان میام(بالبخند)
_باشه باشه زود باش دختره لوس(باخنده)
ا/ت: هه
پدر رفت و رفتم ب سمته سرویس بهداشتی و دست و صورتم و شستم و کارای لازم رو کردم و اومدم بیرون
رفتم و از کمد ی لباس صورتی و مشکی پوشیدم و رفتم پایین
ا/ت: جانگ میییییییییییی
(علامت جانگ می~)
~یااا چخبره مثلا همیشه میبینمت چی شده؟ چی میخوای؟
ا/ت: چی من؟ من ک چیزی نمیخوام دلم برات تنگ شده بود همین
~عاا تو ک راس میگی زود باش بگو چیه
ا/ت: تو خیلی باهوشی بعدا بهت میگم
~عوم
سوهو: ا/ت تو ک همیشه جانگ می رو میبینی و بغلش میکنی پس من چی
ا/ت: عاا یادم رفت کوچولویه کیوت
سوهو: ا/ت من ۱۰سالمه ها دیگه بزرگ شدم
ا/ت: هه خب من ۱۰سال ازت بزرگ ترم برای من هنوز کوچیکی
سوهو: ای بابا بدجنس
ا/ت: هه
~هی داداشمو اذیت نکن
سوهو: خواهره خودمی(برای ا/ت زبون درازی میکنه)
ا/ت: بچه پروو
جانگ می میای بریم تو اتاق
_هی کجا صبحانه نخوردی
ا/ت: الان میام
.
. خب برای پارت بعد ۳فالور ۴لایک کامنت هم خودم اعتقادی ندارم ولی هرچقدر ک بود بوس بهتون
۱۶.۷k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.