محبوبم

محبوبم...!
درخشش دانه های شِکَر در نور آفتاب
و عطری که از دمنوش چای بهاره پابرجاست
چه ترکیب زیبایی خواهد شد
درست شبیه وقتی که عطر گردنت
و سینه ریز الماسین آویخته از تنت
در هم می آمیزند...
چرخش قاشق میان استکان چای
رقص آرام تو را در آشپزخانه به یادم می آورد.
و تُردی نان صبح چیزی ست
شبیه زمزمه ای که زیر لب می خواندی
باید ایمان بیاوریم به رستگاری روز
وقتی که شب را هر کدام و دور از هم
اشکریزان و غلتان در جای خواب هایمان
به ناچار در آغوش گرفته ایم
بخند محبوبم...!
که "دوری" تنها واژه است
و هربار که پشت پنجره آواز می خواند
صبحانه ی مرا با سلام گرمی از تو
شیرین و دلچسب می کند!




#حمید_جدیدی
دیدگاه ها (۲)

این است قانون گرم انسان‌هااز رَز باده می‌سازنداز زغال آتش و ...

محو گيسوي بلند تو نه تنها شانه نيستنيست چون من آنکه بعد ازدي...

مرا یک دم بگیر و هیچگاه از خود نران ای عشقکه این آشفته حالی ...

✌️ميخرم نازِ تـو، اين ناز خريدن دارد دل سپردن به «تــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط