برگ های باران خورده را به طبیعت سپردم

...
برگ های باران خورده را به طبیعت سپردم،
چشمان خیس را چه کنم؟

#دلنوشته_زبردست
#گل
#شب_بارانی در "پارک ارغوان" منطقه ۳ تهران
#برگ #باران #طبیعت #سپرده #چشم #چشمان #بارانی #خیس #پاییز_هزار_رنگ #پارک #پارک_ارغوان #تهران #پاییز #آبان
#چشمان_خیس
#flowers
#flower
دیدگاه ها (۰)

...چه غم وقتی جهان از عشق، نامی تازه می گیرداز این بی آبرویی...

...فرصتی فراهم شد تا مجددا چند روزی در شهر و دیاری که چشم به...

...ای خوش آن روز که در کویِ تو مهمانِ تو امدر تمنایِ وصالِ ر...

...هر که بیند رخ آن دلبر یغمائی رانکند هیچ ملامت من شیدائی ر...

...آذرماه، چه زود آمدیی؟ با آن نفس‌های سردبا خودت خاطره‌ها ر...

...صبح آبانماه، آن سرمای تند زمستان را ندارد بلکه سردیِ ملای...

...کوچ، نوحه ی خاموشِ آسمان استپاییز که میرسد، گویی فرمانِ ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط