از کوچه ی بن بست می آیی
از گریه هایت را فرو خوردن
از راه رفتن روی خط مین
عصیان و رویای 《جوان مردن》
در چشمهایت شورش غمهاست
آژیر می پیچد در گوشت
هر روز یک مجروح می میرد
در سنگر نا امن آغوشت
در فیلم های کهنه جا ماندی
در قهرمان بازی جاهل ها
متروکه های《 قلعه ی خاموش 》
رقاصه ها،آواز ها،کل ها
.
راه فرار از شهر اشغالیت
در نقشه ی دنیا مشخص نیست
راه رهایی از خدایی که
دیگر برای تو مقدس نیست
راه رهایی از شکستی محض
از شاه مات صفحه ی شطرنج
از کودکی های هدر رفته
توی مسیر نقشه های گنج
در صفحه ی شطرنج چشمانت
یک عمر بی رحمانه ماتم برد
در یک شکست بی برو برگرد
سرباز بی اسبم زمین می خورد
در 《قلعه ی خاموش 》جا ماندم
تا آخرین منجی من باشی
باران گرفت و خیس افتادم
از بوم ،توی حوض نقاشی
من آخرین مجروح بودم در
نا امنی مرموز آغوشت
من شاعر هر دوستت دارم
در عشق بازی ها در گوشت
در آسمان ابری شعرت
بار مصیبت را فرو خوردم
از کوچه ی بن بست می آیم
ای کاش من هم زود می مردم
لطفا از کانال شب.مهتابی.منو.تو. بازدید بفرمائید
آدرس لینک کانال من در تلگرام* :
https://telegram.me/moonlightyy/
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.