وقتی مافیا بود
وقتی مافیا بود
از تعجب داشتم شاخ در میوردم البته شک دارم که واقعی باشه چون تو این چند وقته اخیر کار خاصی انجام نمیداد که بفهمم واقعاً میگه یا نه ولی خودم احساس میکنم که یه کوچولو اندازه نخود یه سر بند انگشتا خیلی نه (خا حالا بنال) از جیمین خوشم میاد
(لیلیلیلیلیلی)
فردا
از خواب بلند شدم و مستقیم رفتم سمت حمام روتین پوستیمو انجام دادم و لباس پوشیدم که در اتاق به صدا در اومد و بعد از کلمه *بیا تو* در اتاقو مثل اسکلا باز کرد اومد تو نیاز به دیدن نبود میشناسمش
+صبح بخیر... مثل آدم درو وا کن
... باشه حالا... اصلاً فهمیدی کیم؟
+جئون جونگکوک اعظم
¥جوننننن خوشم اومد با اینکه 14 سالی میشه که از هم دوریم ولی نه خوشم اومد
+مغز متفکر 14 سال از هم دور نیستیم 20 ساله از هم دوریم نفهم
¥تو از وقتی که اومدی اینجا چند وقت میگزره
+سه روز
¥واقعاً
+اوهوم
¥هانا....
که در اتاق وا شد و جیمین بود
_عامممم اینجایین.... چیزه بیاین نهار
+¥نهارررررر؟
_ببخشیدددددد منــــظــــورمــ صبحانه بود
+¥اوکی
جیمین میره
+¥🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣میگه نهار 🤣🤣🤣🤣🤣
یک مین بعد
بعد از کلی خنده رفتیم پایین که جیمین تا ما رو دید از صندلی اوقتاد پایین
و دیدم جیمین داره به پشت ما نگاه میکنه
که رو مو بر گردوندم و با دیدن بابا ی جیمین دهنم وا موند
و تا کمر خم شدم
+سلام آقای پارک ببخشید که حضورتون مطلع نشدم
بچه ها علامت باباش رو یادم رفت به خاطر همین مینویسم پ. ج
پ. ج . واقعاً واست متاسفم
+عاممم با منید؟؟؟؟
_بابا بزار برات......
پ. ج. دهنتو ببند
هی دختر این پسر کیه؟ چرا پیش اینی؟
+این جوگکوک رفیق پسرتون و رفیق و برادر نداشتم که از 4 سالگی تا الان باهاش دوستم
پ. ج. فکر میکنی من باور میکنم پس چرا باهم از اتاق اومدین بیرون
¥چون من رفتم بیدارش کنم
پ. ج. کسی از تو پرسی!!؟؟؟
_پدر بسه
پ. ج. همونطور که گفتم منتظر یک بچم
باید خبرشو تا دو ماه آینده بشنوم
جیمین میره دنبال پدرش که پاش گیر میکنه به صندلی و میوفته دوباره بلند میشه ولی باز میوفت و کوک میره کمکش که خودشم میوفته(اون صحنه تو ران بی تی اس و یادتون میاد اونطوری)
و منی که هم تو شک و هم تو خنده بودم
_عههههههههههههه
+(شک)
@بر میگردیم به مرحله اول هانا و جیمین
بابا یه شبه ولی به اندازه دو ماه انجامش بدین
+تهیونگ میفهمی چی میگی من مگه هرزم که بخواد باهام همچین کاری کنه بعدشم من باکره گیم رو به خاطر اشتباه و زر زرای آقایون
(اشاره به ویمین) از دست نمیدم
@جیمین بیا تو اتاقم
از زبان نویسنده
ویمین میرن تو اتاق و از بسته شدن در مطمئن میشن و یه نقشه میکشن تا بتونن اون کار رو انجام بدن و این ما جرا تموم شه
تهیونگ یک کاری رو پیشنهاد داد اما جیمین قبول نمیکرد که نمیکرد پس تهیونگ تصمیم.....
از تعجب داشتم شاخ در میوردم البته شک دارم که واقعی باشه چون تو این چند وقته اخیر کار خاصی انجام نمیداد که بفهمم واقعاً میگه یا نه ولی خودم احساس میکنم که یه کوچولو اندازه نخود یه سر بند انگشتا خیلی نه (خا حالا بنال) از جیمین خوشم میاد
(لیلیلیلیلیلی)
فردا
از خواب بلند شدم و مستقیم رفتم سمت حمام روتین پوستیمو انجام دادم و لباس پوشیدم که در اتاق به صدا در اومد و بعد از کلمه *بیا تو* در اتاقو مثل اسکلا باز کرد اومد تو نیاز به دیدن نبود میشناسمش
+صبح بخیر... مثل آدم درو وا کن
... باشه حالا... اصلاً فهمیدی کیم؟
+جئون جونگکوک اعظم
¥جوننننن خوشم اومد با اینکه 14 سالی میشه که از هم دوریم ولی نه خوشم اومد
+مغز متفکر 14 سال از هم دور نیستیم 20 ساله از هم دوریم نفهم
¥تو از وقتی که اومدی اینجا چند وقت میگزره
+سه روز
¥واقعاً
+اوهوم
¥هانا....
که در اتاق وا شد و جیمین بود
_عامممم اینجایین.... چیزه بیاین نهار
+¥نهارررررر؟
_ببخشیدددددد منــــظــــورمــ صبحانه بود
+¥اوکی
جیمین میره
+¥🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣میگه نهار 🤣🤣🤣🤣🤣
یک مین بعد
بعد از کلی خنده رفتیم پایین که جیمین تا ما رو دید از صندلی اوقتاد پایین
و دیدم جیمین داره به پشت ما نگاه میکنه
که رو مو بر گردوندم و با دیدن بابا ی جیمین دهنم وا موند
و تا کمر خم شدم
+سلام آقای پارک ببخشید که حضورتون مطلع نشدم
بچه ها علامت باباش رو یادم رفت به خاطر همین مینویسم پ. ج
پ. ج . واقعاً واست متاسفم
+عاممم با منید؟؟؟؟
_بابا بزار برات......
پ. ج. دهنتو ببند
هی دختر این پسر کیه؟ چرا پیش اینی؟
+این جوگکوک رفیق پسرتون و رفیق و برادر نداشتم که از 4 سالگی تا الان باهاش دوستم
پ. ج. فکر میکنی من باور میکنم پس چرا باهم از اتاق اومدین بیرون
¥چون من رفتم بیدارش کنم
پ. ج. کسی از تو پرسی!!؟؟؟
_پدر بسه
پ. ج. همونطور که گفتم منتظر یک بچم
باید خبرشو تا دو ماه آینده بشنوم
جیمین میره دنبال پدرش که پاش گیر میکنه به صندلی و میوفته دوباره بلند میشه ولی باز میوفت و کوک میره کمکش که خودشم میوفته(اون صحنه تو ران بی تی اس و یادتون میاد اونطوری)
و منی که هم تو شک و هم تو خنده بودم
_عههههههههههههه
+(شک)
@بر میگردیم به مرحله اول هانا و جیمین
بابا یه شبه ولی به اندازه دو ماه انجامش بدین
+تهیونگ میفهمی چی میگی من مگه هرزم که بخواد باهام همچین کاری کنه بعدشم من باکره گیم رو به خاطر اشتباه و زر زرای آقایون
(اشاره به ویمین) از دست نمیدم
@جیمین بیا تو اتاقم
از زبان نویسنده
ویمین میرن تو اتاق و از بسته شدن در مطمئن میشن و یه نقشه میکشن تا بتونن اون کار رو انجام بدن و این ما جرا تموم شه
تهیونگ یک کاری رو پیشنهاد داد اما جیمین قبول نمیکرد که نمیکرد پس تهیونگ تصمیم.....
- ۵.۰k
- ۰۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط