خدا اون چشماتو دید جام شرابو آفرید

خدا اون چشماتو دید جام شرابو آفرید
از تو جادوی چشات داروی خوابو آفرید

زیر اخمای قشنگت توی بیت ابروهات
یه نیگا کرد و غزل واژه نابو آفرید

تو نگاه خوشگلت یه روز هزار تا قصه خوند
رف تو فکرو قلم و درس و کتابو آفرید

با سر انگشت نتونست خوشگلیاتو بشماره
جدول و هندسه و جبر و حسابو آفرید

یه شب از باغ بهار بوی نفسهاتو شنید
گلدون و گلخونه و عطر و گلابو آفرید

یه روزی تو سبزه ها خوب تو نخ موهات که رفت
بید مجنون و نسیم و پیچ و تابو آفرید

یه روزی دید میزدی عاشقتو یواشکی
چشاتو وارسی کرد برق شهابو آفرید💋 💋 💋
دیدگاه ها (۳۲)

ابروانت را شبیه تیغ خنجر کرده ایگیسوانت را به روی شانه لنگر ...

یک قدم سویم بیایی ، سوی تو پر می کشمطرح پـروازم به ســویت را...

حال و احوالم را که می پرسی، دلم دامنی بلند می پوشد و اطوار م...

شعر من وقتی که با تو عشق بازی می کنددر تنور داغ آغوشت ، چه ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط