بار الهی گنهی تیربه چشمانم زد
بار الهی گنهی تیربه چشمانم زد
دیده ام سست شد و ننگ به دامانم زد
در تمنا که ببینم اثر از روی تو را
عشق تو شعله گرفت و سر و سامانم زد
روز و شب چنگ زدم در پی دیدار تو بس
وصل دیدار به کام آمد و بارانم زد
من به کام آوردم طره ی محبوب تو را
گر چه در راه وصال؛ بادیه طوفانم زد
من همه درطلبت طاعت شبها کردم
بی گمان برق نگاهت به تن وجانم زد
بشکستم ز خود این آینه ی خودبینی
حربه در وادیه ی عشق پریشانم زد
دیده ام سست شد و ننگ به دامانم زد
در تمنا که ببینم اثر از روی تو را
عشق تو شعله گرفت و سر و سامانم زد
روز و شب چنگ زدم در پی دیدار تو بس
وصل دیدار به کام آمد و بارانم زد
من به کام آوردم طره ی محبوب تو را
گر چه در راه وصال؛ بادیه طوفانم زد
من همه درطلبت طاعت شبها کردم
بی گمان برق نگاهت به تن وجانم زد
بشکستم ز خود این آینه ی خودبینی
حربه در وادیه ی عشق پریشانم زد
- ۶۲۲
- ۱۳ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱.۷k)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط