✨نان و ماست

🌸هی‌ می‌رفت‌ و می‌آمد. برايی رفتن‌ به‌ خانه‌ دو دل‌ بود. يادش‌ رفته‌ بود نان ‌بگيرد. بهش‌ گفتم‌: «سهميه‌ی‌ امروز یک عدد نان‌ و ماست‌ پاكتی است، همین را بردار و برو.»

🌹گفت‌ «این را داده‌اند اين‌جا بخورم‌، نمی دانم زنم می‌تواند بخورد یا نه؟»

☘گفتم‌: «اين‌ سهم‌ توست‌. می‌تونی‌ دور بريزی‌، يا بخوری‌.»

🌿يكي‌ دوباري‌ رفت‌ و آمد. آخر هم‌ نان‌ و ماست‌ را گذاشت‌ و رفت‌.

📚یادگاران جلد ۴؛ فرزانه مردی،خاطره شماره ۳۶

#سیره_شهدا
#شهید_باقری
#به_انتخاب_تو
#عکس‌نوشته_حسنا


🆔 @tanha_rahe_narafte
دیدگاه ها (۲)

🦋فضیلت شب قدر🦋🔹 امام صادق علیه السّلام فرمودند: «قَلبُ شَهرِ...

داستانک؛ ✍برجی از آجرک

💠نگاه معصومانه

✨مولای من🌺دوست دارم آینه ای باشم پر از تو و نگاهت.🌸می شود در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط