پارت هفت
پارت هفت
فیک: آلوده ب درد
ات صب زود آماده شد و رفت پشت میز صبحونه نشست
رورا: خب دیشب چی شد؟ 🙂
ات: خوب ولی ی اتفاق افتاد 🙄
آسو: خب تعریف کن 🙃
ات: التماس کنین یکم 😋
رورا: ات بگو کار داریما فیکت طولانی میشه خوششون نمیادا از من گفتن بود🤪
ات: باش وقتی وارد رستوران شدم متوجه شدم یکیشون نیس خدمو معرفی کردم و نشستم حرفامو باهاشون زدم و قرارداد بستم پاشدم رفتم سمت سرویس بهداشتی ک ی مردی از سرویش بهداشتی آقایان اومد طرف
بقیه حال ندارم بگم میخام توی خماری بمونین 😎
ات مشغول صبحونه خوردن شد آسو و رورا شروع ب جیغ زدن کردن
رورا و آسو: ات بــگـــــــــــــــــــــــــــو 🗣🗣
ات: صداتونو واس من نبرین بالا تا فردا میزارم توی خماری بمونید 😠
راوی: منم با ات جونم موافقم تا خماری بعدی شمارو دست خدای بزرگ میسپاریم🤪
فیک: آلوده ب درد
ات صب زود آماده شد و رفت پشت میز صبحونه نشست
رورا: خب دیشب چی شد؟ 🙂
ات: خوب ولی ی اتفاق افتاد 🙄
آسو: خب تعریف کن 🙃
ات: التماس کنین یکم 😋
رورا: ات بگو کار داریما فیکت طولانی میشه خوششون نمیادا از من گفتن بود🤪
ات: باش وقتی وارد رستوران شدم متوجه شدم یکیشون نیس خدمو معرفی کردم و نشستم حرفامو باهاشون زدم و قرارداد بستم پاشدم رفتم سمت سرویس بهداشتی ک ی مردی از سرویش بهداشتی آقایان اومد طرف
بقیه حال ندارم بگم میخام توی خماری بمونین 😎
ات مشغول صبحونه خوردن شد آسو و رورا شروع ب جیغ زدن کردن
رورا و آسو: ات بــگـــــــــــــــــــــــــــو 🗣🗣
ات: صداتونو واس من نبرین بالا تا فردا میزارم توی خماری بمونید 😠
راوی: منم با ات جونم موافقم تا خماری بعدی شمارو دست خدای بزرگ میسپاریم🤪
۴.۴k
۰۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.