پارت شش
پارت شش
فیک: آلوده ب درد
ات ب محض برگشت با صحنه پر استرس رورا و آسو رو ب رو شد
ات: چی شده 😐
آسو: رورا تو بگو😰
رورا: چیزه چی شد قرار؟ 🙄
ات: خوب اون جا سیگاری رو بیار رورا تو بیا😤
ات لباسشو عوض کرد و روی مبل رو ب رو تلویزیون نشست آسو جا سیگاری آورد و سریع وارد آشپز خونه شد رورا با ترس کنار ات نشست
ات: چی شده؟ 😡
رورا: باورت میشه داره میاد خاستگاری آسو خاستیم ی کاری کنی برامون 😰
ات: چی🙄
رورا: بری با پدر و مادر آسو حرف بزنی بیان شرکت کنن توی خاستگاریش تو ک میدونی قطع رابطع کردن فقط تو میتونی 🙂
ات: آسو هم اینو میخاد🤨
رورا: ن من ازت میخام 🙂
ات: نقشه دارم براش فقط زمان خاستکاری؟ 🙂
رورا: آخر هفته 😁
(برش ب بعد اون شب)
(خ. م. ا. ر. ی ) 😁
فیک: آلوده ب درد
ات ب محض برگشت با صحنه پر استرس رورا و آسو رو ب رو شد
ات: چی شده 😐
آسو: رورا تو بگو😰
رورا: چیزه چی شد قرار؟ 🙄
ات: خوب اون جا سیگاری رو بیار رورا تو بیا😤
ات لباسشو عوض کرد و روی مبل رو ب رو تلویزیون نشست آسو جا سیگاری آورد و سریع وارد آشپز خونه شد رورا با ترس کنار ات نشست
ات: چی شده؟ 😡
رورا: باورت میشه داره میاد خاستگاری آسو خاستیم ی کاری کنی برامون 😰
ات: چی🙄
رورا: بری با پدر و مادر آسو حرف بزنی بیان شرکت کنن توی خاستگاریش تو ک میدونی قطع رابطع کردن فقط تو میتونی 🙂
ات: آسو هم اینو میخاد🤨
رورا: ن من ازت میخام 🙂
ات: نقشه دارم براش فقط زمان خاستکاری؟ 🙂
رورا: آخر هفته 😁
(برش ب بعد اون شب)
(خ. م. ا. ر. ی ) 😁
۷.۱k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.