دلم برای خانه ای تنگ است

.
دلم برای خانه ای تنگ است
که تمام خنده های کودکیم را در آن جا نهاده ام...
تمام بازیهایم...
تمام قد کشیدنهایم و تمام آرامشم...
دلم برای خانه ای تنگ است،
که تمام رازهای دیروزم را درش جا نهاده‌ام...
تمام شیطنتها و سادگیهای کودکانه‌ام...
تمام همبازی‌های کودکیم...
و تمام متل های شنیدنی زندگیم را از زبان پدربزرگی که قصه هایش تمامی نداشت...
.
دلم کمی قدیم می‌خواهد...
دیدگاه ها (۷)

‌بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم که نه اسمش خاطرم اس...

جمعه ؛گاهی شبیهِ دفترچه ی خاطراتی ست که هر بار ، گوشه ای لم ...

یا رقیه

.این عکس دیگه روضه نمیخواددل رو داغون میکنه... 💔 :بحق خانم ح...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط