جمعه

جمعه ؛
گاهی شبیهِ دفترچه ی خاطراتی ست که هر بار ، گوشه ای لم می دهی و ورقش می زنی .
و چه می چسبد مرورِ خاطراتِ کودکی و آخرِ هفته هایی که در سهل انگاریِ کودکانه گذشت !
کودکی هایی که در هوایِ نابِ خانه ی پدری سپری شد ،
و شیطنت هایی که در دلِ کوچه هایِ خاکی و پر از خاطره ، جا ماند .
جمعه دلگیر نیست !
باید به روزهایِ خوبِ رسیده و نرسیده فکر کرد ،
باید خاطراتِ شیرینِ گذشته را ورق زد .
باید ساده گرفت ،
باید بی خیال بود ... نرگس_صرافیان_طوفان
دیدگاه ها (۴)

🤓 یادش بخیر....این اتوبوس دوطبقه ها رو میگمقدیما تا سوار میش...

خانه ایی میخواهم در بلندای خیالاز پس پنجره های رنگی بطراود خ...

‌بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم که نه اسمش خاطرم اس...

.دلم برای خانه ای تنگ استکه تمام خنده های کودکیم را در آن جا...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط