پارت ❶❶
پارت ❶❶
؟ ؟؟؟؟ چییییی
( بچه ها وقتی چهار پنج تا علامت سوال میزارم یعنی هماهنگ همه گفتن ولی اگه یدونه گذاشتم پدربزگس)
م. ا :چی داری میگی جونگ کوک؟ ( مادر ات)
-همین که شنیدین
م. ا :ات دخترم جونگ کوک درست میگه؟
+........ ( نمیدونم چرا ولی بغض کرده بودم به خاطر اینکه یه زره هم براشون مهم نیستم انگار لال شده بودم.. معلوم نبود اگه درخواست کوک و قبول نمیکردم چه بلایی سرم میاوردن تا باهاش ازدواج کنم )
-ات
+.....
م. پ :ات دخترم یه چیزی بگو خوبی؟ ( پدر ات )
+......
کوک ویو
سرش پایین بود نمیتونستم صورتشو ببینم رفتم نزدیکش سرش رو اوردم بالا که دیدم بغض کرده
گرفتم بغلش کردم رو به پدربزرگم گفتم
-مطمعن باش به خاطر هر قطره اشک روی صورتش باید تاوان پس بدی اینو مطمعن باش فردا هم میریم به یه کشور دیگه!
؟.....
براید استایل بقلش کردم و بردمش تو اتاق خودم درم قفل کردم گذاشتمش رو تخت یه لیوان ابم بهش دادم تا بخوره
-... ات.. خوبی؟ ببین میدونم سخته برات ولی مطمعن باش خوشبختت میکنم اینو قول میدم فردا میریم پاریس چند ماهی اونجا میمونیم باشه؟ حتی ازدواج مونم اونجا میکنیم خوب؟
+.. هق ( گریه )
-ات منو نگاه کن
+کوک من من چرا باید انقدر بدبخت باشم
خانوادم براشون یه زره هم مهم نیست من چیکار میکنم چیکار نمیکنم از از بچه گی یا کتک میخوردم یا باید زندونی بشم *گریه
-کی تو گفته براشون مهم نیستی کی تو رو کتک زدن
+تو خودت وقتی کار اشتباهی میکنم منو میزنی یا وسایلم رو میشکونی بعد میای فرداش منو خر میکنی که حواسم نبود مست بودم خسته بودم تغصیر تو بودو... دیگه بسه دیگه خسته شدم من هیچ وقت با کارهایی که کردیم باهام حرف نزدم اصلا جرعت نداشتم حتی یدونه دوستم ندارم من رنگ بیرون رو بزور میبینم 🥲 🥺 😭 حتی به جای اینکه منو بفرستین مدرسه معلم خصوصی گرفتین برام هق
-... تموم شد؟ خیلی تاثیر گذار بود گفتم الان خفه میشی 😂
+کوک
-اوکی اوکی ببخشید باشه؟ ولی خودت که میدونی بدون تو نمیتونم روانی میشم اگه دو دقیقه نباشی اوکی؟ هوم 🥺
+اوه جوری نگام نکن 😥
-باشه *ناراحتت
اگه دوست داری بریم پاریس اگه هم نه که هیچ
+میام
؟ ؟؟؟؟ چییییی
( بچه ها وقتی چهار پنج تا علامت سوال میزارم یعنی هماهنگ همه گفتن ولی اگه یدونه گذاشتم پدربزگس)
م. ا :چی داری میگی جونگ کوک؟ ( مادر ات)
-همین که شنیدین
م. ا :ات دخترم جونگ کوک درست میگه؟
+........ ( نمیدونم چرا ولی بغض کرده بودم به خاطر اینکه یه زره هم براشون مهم نیستم انگار لال شده بودم.. معلوم نبود اگه درخواست کوک و قبول نمیکردم چه بلایی سرم میاوردن تا باهاش ازدواج کنم )
-ات
+.....
م. پ :ات دخترم یه چیزی بگو خوبی؟ ( پدر ات )
+......
کوک ویو
سرش پایین بود نمیتونستم صورتشو ببینم رفتم نزدیکش سرش رو اوردم بالا که دیدم بغض کرده
گرفتم بغلش کردم رو به پدربزرگم گفتم
-مطمعن باش به خاطر هر قطره اشک روی صورتش باید تاوان پس بدی اینو مطمعن باش فردا هم میریم به یه کشور دیگه!
؟.....
براید استایل بقلش کردم و بردمش تو اتاق خودم درم قفل کردم گذاشتمش رو تخت یه لیوان ابم بهش دادم تا بخوره
-... ات.. خوبی؟ ببین میدونم سخته برات ولی مطمعن باش خوشبختت میکنم اینو قول میدم فردا میریم پاریس چند ماهی اونجا میمونیم باشه؟ حتی ازدواج مونم اونجا میکنیم خوب؟
+.. هق ( گریه )
-ات منو نگاه کن
+کوک من من چرا باید انقدر بدبخت باشم
خانوادم براشون یه زره هم مهم نیست من چیکار میکنم چیکار نمیکنم از از بچه گی یا کتک میخوردم یا باید زندونی بشم *گریه
-کی تو گفته براشون مهم نیستی کی تو رو کتک زدن
+تو خودت وقتی کار اشتباهی میکنم منو میزنی یا وسایلم رو میشکونی بعد میای فرداش منو خر میکنی که حواسم نبود مست بودم خسته بودم تغصیر تو بودو... دیگه بسه دیگه خسته شدم من هیچ وقت با کارهایی که کردیم باهام حرف نزدم اصلا جرعت نداشتم حتی یدونه دوستم ندارم من رنگ بیرون رو بزور میبینم 🥲 🥺 😭 حتی به جای اینکه منو بفرستین مدرسه معلم خصوصی گرفتین برام هق
-... تموم شد؟ خیلی تاثیر گذار بود گفتم الان خفه میشی 😂
+کوک
-اوکی اوکی ببخشید باشه؟ ولی خودت که میدونی بدون تو نمیتونم روانی میشم اگه دو دقیقه نباشی اوکی؟ هوم 🥺
+اوه جوری نگام نکن 😥
-باشه *ناراحتت
اگه دوست داری بریم پاریس اگه هم نه که هیچ
+میام
۵.۷k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.