پارت ❾
پارت ❾
ات ویو
رفتیم عمارت وقتی که رسیدیم کوک به بادیگاردم گفت وسایلم رو بزاره تو اتاقم خودشم سریع دستم و گرفت و برد داخل خونه دیدم همه دور هم جعمن کوک قیافش از این رو به اون رو شد 😐
-سلام *سرد
؟؟؟؟؟ سلام
+.... ی نگاه به کوک
-سر تکون داد
+سلام
؟؟؟؟؟ سلام دخترم
-خب بریم بالا
+بریم
رفتیم بالا رفتن سمت در اتاقم که گفت
-شب منتظرما
+باشه باشه میام
رفتم تو اتاقم و اره دیگه انقدر خرید کرده بودم جا نداشتم کجا بزارم نصفشو چیدم نصف دیگه رو نمیدونستم کجای دلم بزارم که عصبی شدم و جیغ بنفشم رفت بالا از اونا که کل اعضای خانواده بدون در زدن اومدن تو منو دیدن که دارم سر و که میزنم یا وسایلا
+یاااااا چرا میخندین برین بیرونننننننن
ات ویو
رفتیم عمارت وقتی که رسیدیم کوک به بادیگاردم گفت وسایلم رو بزاره تو اتاقم خودشم سریع دستم و گرفت و برد داخل خونه دیدم همه دور هم جعمن کوک قیافش از این رو به اون رو شد 😐
-سلام *سرد
؟؟؟؟؟ سلام
+.... ی نگاه به کوک
-سر تکون داد
+سلام
؟؟؟؟؟ سلام دخترم
-خب بریم بالا
+بریم
رفتیم بالا رفتن سمت در اتاقم که گفت
-شب منتظرما
+باشه باشه میام
رفتم تو اتاقم و اره دیگه انقدر خرید کرده بودم جا نداشتم کجا بزارم نصفشو چیدم نصف دیگه رو نمیدونستم کجای دلم بزارم که عصبی شدم و جیغ بنفشم رفت بالا از اونا که کل اعضای خانواده بدون در زدن اومدن تو منو دیدن که دارم سر و که میزنم یا وسایلا
+یاااااا چرا میخندین برین بیرونننننننن
۳.۶k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.