رمان جونگکوک مافیا2
#رمان_جونگکوک_مافیا2
part 9 F2
میا: ولی بدون جونگکوک تو... چرا اینکارو میکنی هوم؟ تو به من قول دادی؟
جونگکوک: میا ببین من ازت معذرت میخوام ولی گمشو نمیخوام فهمیدی
میا یروز پشیمون میشی جئون
جونگکوک: هیچ وقت
((میا رفت و جونگکوک داشت میرفت پیش ا.ت))
تق تق (در زد)
جونگکوک: بیبی؟ ا. ت؟ ا. تتتت؟
ا. ت: هاااااا چتههه؟
جونگکوک: چرا اینجوری میکنی؟
اـت: بنظرم حق با اکسته
جونگکوک: اکسم؟
ا. ت: فک کردی اینقدر خرم که نفهمم اون اکسته؟ جونگکوک مگه من گاوم؟
جونگکوک: خوبببب چیزع.... میدو....
ا. ت: برگرد باهاش من میرم
جونگکوک: چ... چی میگی تو جرعت نداری من دوست دارم
ا. ت: تو دوسم نداری من میدونم
جونگکوک: اگه دوست نداشتم نمیومدم دنبالت بخاطرت تیر نمیخوردم و کلی کار دیگه نمیکردم بفهممم
ا. ت: خب باشه مرسی ولی من نمیتونم تحمل کنم که یه ادم دیگه.... ولش کن بابا دارم با کی حرف میزنم
جونگکوک: پس بگو...
ا. ت: چیو؟
جونگکوک: تمام اینا بازی بود تو منو دوس نداشتی از اول هم وقتی فهمیدی بابام میخواد ببرتت بهم گفتی دوست دارم تا نجاتت بدم حالا میخوای بری؟(عربده)
ا. ت: مزخرف نگو اگه دوست نداشتم پیش جیمین میموندم چون میدونستم دوسم دارع ولی تورو انتخواب کردم تو باید بفهمی
جونگکوک: خب میموندی دیگه اصلا بیا بریم پیشش
ا. ت: که اینطور(نیشخند و بغض)
جونگکوک: بغض نکن
ا. ت: چطوری میخوای بغض نکنم من دارم میمیرم با هر یک کلمه کی میگی (عربدع و گریه)
جونگکوک ا. ت رو بغل کرد
جونگکوک: ببخشید قول میدم دیگه ناراحتت نکنم😢
ا. ت: دوست دارم
جونگکوک: من عاشقتم
««ویو میا»»
کاری میکنم تا دوبارع عزیز دلت شم وایسا فقط
«ویو جونگکوک»
ا. ت خیلی گریه کرد و اخرش تو بغلم مثل یه گربه خابش برد کیوتتتت
بادیگارد: قربان (استرس)
جونگکوک: هوم؟
بادیگارد: قربان خانم میا از شما بارداره؟
جونگکوک: چی کی گفته با ۳ ساله که همو ندیدیم احتمالا از یکی دیگس
بادیگارد: اخه ازمایشی که اورد اسم پدر بچه شما بودید
جونگکوک: چییی احتمالا فیکه
میا: فیک نیس بیا دوبارع باهم بریم ازمایش بگیر
جونگکوک: بازم تو 😮💨
باشه میریم ولی پیش یکی از دوستام چون میدونم میری به کل بیمارستانا پول میدی تا ازمایشو تغییر بدن
میا: الان بریم؟
جونگکوک: خب راستش الان ا. ت
میا: ا. تتت کی هس؟
ا. ت: من......
ادامه15❤️
فصل دوم 😊
part 9 F2
میا: ولی بدون جونگکوک تو... چرا اینکارو میکنی هوم؟ تو به من قول دادی؟
جونگکوک: میا ببین من ازت معذرت میخوام ولی گمشو نمیخوام فهمیدی
میا یروز پشیمون میشی جئون
جونگکوک: هیچ وقت
((میا رفت و جونگکوک داشت میرفت پیش ا.ت))
تق تق (در زد)
جونگکوک: بیبی؟ ا. ت؟ ا. تتتت؟
ا. ت: هاااااا چتههه؟
جونگکوک: چرا اینجوری میکنی؟
اـت: بنظرم حق با اکسته
جونگکوک: اکسم؟
ا. ت: فک کردی اینقدر خرم که نفهمم اون اکسته؟ جونگکوک مگه من گاوم؟
جونگکوک: خوبببب چیزع.... میدو....
ا. ت: برگرد باهاش من میرم
جونگکوک: چ... چی میگی تو جرعت نداری من دوست دارم
ا. ت: تو دوسم نداری من میدونم
جونگکوک: اگه دوست نداشتم نمیومدم دنبالت بخاطرت تیر نمیخوردم و کلی کار دیگه نمیکردم بفهممم
ا. ت: خب باشه مرسی ولی من نمیتونم تحمل کنم که یه ادم دیگه.... ولش کن بابا دارم با کی حرف میزنم
جونگکوک: پس بگو...
ا. ت: چیو؟
جونگکوک: تمام اینا بازی بود تو منو دوس نداشتی از اول هم وقتی فهمیدی بابام میخواد ببرتت بهم گفتی دوست دارم تا نجاتت بدم حالا میخوای بری؟(عربده)
ا. ت: مزخرف نگو اگه دوست نداشتم پیش جیمین میموندم چون میدونستم دوسم دارع ولی تورو انتخواب کردم تو باید بفهمی
جونگکوک: خب میموندی دیگه اصلا بیا بریم پیشش
ا. ت: که اینطور(نیشخند و بغض)
جونگکوک: بغض نکن
ا. ت: چطوری میخوای بغض نکنم من دارم میمیرم با هر یک کلمه کی میگی (عربدع و گریه)
جونگکوک ا. ت رو بغل کرد
جونگکوک: ببخشید قول میدم دیگه ناراحتت نکنم😢
ا. ت: دوست دارم
جونگکوک: من عاشقتم
««ویو میا»»
کاری میکنم تا دوبارع عزیز دلت شم وایسا فقط
«ویو جونگکوک»
ا. ت خیلی گریه کرد و اخرش تو بغلم مثل یه گربه خابش برد کیوتتتت
بادیگارد: قربان (استرس)
جونگکوک: هوم؟
بادیگارد: قربان خانم میا از شما بارداره؟
جونگکوک: چی کی گفته با ۳ ساله که همو ندیدیم احتمالا از یکی دیگس
بادیگارد: اخه ازمایشی که اورد اسم پدر بچه شما بودید
جونگکوک: چییی احتمالا فیکه
میا: فیک نیس بیا دوبارع باهم بریم ازمایش بگیر
جونگکوک: بازم تو 😮💨
باشه میریم ولی پیش یکی از دوستام چون میدونم میری به کل بیمارستانا پول میدی تا ازمایشو تغییر بدن
میا: الان بریم؟
جونگکوک: خب راستش الان ا. ت
میا: ا. تتت کی هس؟
ا. ت: من......
ادامه15❤️
فصل دوم 😊
۸.۵k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.