پارت۵۶
پارت۵۶
تهیونگ: قشنگم توروخدا نمیر خواهش میکنم....
دکتر: نشدد....تنظیمش کن رو ۲۵۴
پرستار: چشم......بفرمایید
********************************************»**********
برگشت مریض برگشت
دکتر: بخیر گذشت خداروشکر
اریکا: برگشت😀ایییی خدایاشکرت
تهیونگ: میدونستم....میدونستم تو قوی ای
دکتر اومد بیرون و همه ریختیم سرش
تهیونگ: دکتر الان یعنی از کما اومده بیرون؟؟؟
اریکا: میتونیم ببینیمش؟؟؟
دکتر: اروم باشیددد....بله از کما اومدن بیرون ولی.....ولی حالشون هنوز زیاد خوب نشده و کسی اجازه نداره ایشون و ببینه
جونگ کوک:.......بله خیلی ممنونم
دکتر: خانم اریکا شماهم برید استراحت کنید وگرنه باز حالتون بد میشه
اریکا: نمیتونم وقتی دوستم داذه با مرگ دست و پنجه میزنه من برم بگیرم استراحت کنم
جونگ کوک: اقای دکتر من مودم میبرمش
دکتر: خیلی خب ........
دو روز بعد
اریکا: رو تخت خوابیده بودم و یهو از خواب پریدم و شک زده داشتم به اطرافم نگاه میکردم و بعد اروم شدم دیدم جونگ کوک سرش رو تخت گذاشته و خوابیده تهیونگم تکیه داده به در اتاق جیهیو
دکتر: خب یه خبر خوب براتون دارم
اریکا و جونگ کوک و تهیونگ: چیییب؟
دکتر: خانم جیهیو حالشون خیلی بهتر شده و فقط یه نفر میتونه بره ملاقاتشون
اریکا: ته..تهیونگ تو برو
تهیونگ: اگه من برم دیگه کسی نمیتونه منو بیاره بیرون پس خودت برو
اریکا: باشه
پرستار: از این طرف ....
اریکا: روپوشایی که بهم دادن و پوشیدم و من رفتم داخل اتاق و همینجوری به دستگاه وصل بود نگاه میکردم و یهو گریم گرفت و رفتم رو ثندلی کنارش نشستم و دستشو گرفتم گفتم دوست خوبم چرا این بلاها سرمون اومد چرا......هققق..هق.تورخدا چشماتو باز کن تنها امیدم تویی 😭😭😭
توروخدا چشاماتو باز کن
تهیونگ انقدر حالش بده هروز یه واکت سیگار میکشه توروخدا بهوش بیا ازت خواهش میکنم😭😭
پرستار: خانم وقت تموم شده بفرمایید بیرون
اریکا: توروخدا بزارید یکم دیگه پیشش بمونم
پرستار: خانم لطفا حال مریض و بدتر از الان نمنید برید بیرون
اریکا: خیلی خب...دوست دارم خواهر خوشگلم
داشتم به در نزدیک میشدم که یهو پرستار داد زد گفت دکترررر دکتررررر خانم جیهیو دستاشونو تکون دادن
چند دقیقه بعد
دکتر: چییی؟این یه معجزس چجوری ممکنه ایشون بهوش اومدن...ً.........خانم جیهیو صدای مارو میشنوید ؟؟؟؟؟؟
جیهیو: آ..ره
دکتر: خب خوبه لطفا به خودتون فشار نیارید
استراحت کنید
پرستار لین امپول و بهشون تزریق کنید
پرستار: چشم
اریکا: چیییی؟؟؟جیهیو جیهیو خوبی؟؟؟؟
پرستار: خانم شما نرفتید بیرون لطفا برید بیرون
منو به زور اوردن بیرون من سریع دوییدم سمت بچه ها و خبر و بهشون دادم
تهیونگ: چییییی؟؟؟؟؟اون اون بهوش اومد چشاماشم باز کزد؟؟؟
اریکا: اره
جونگ کوک: خداروشکر
بچه ها تا لایکا به ۴۵تا نرسه پارت بعد و نمیزارم. 💓
تهیونگ: قشنگم توروخدا نمیر خواهش میکنم....
دکتر: نشدد....تنظیمش کن رو ۲۵۴
پرستار: چشم......بفرمایید
********************************************»**********
برگشت مریض برگشت
دکتر: بخیر گذشت خداروشکر
اریکا: برگشت😀ایییی خدایاشکرت
تهیونگ: میدونستم....میدونستم تو قوی ای
دکتر اومد بیرون و همه ریختیم سرش
تهیونگ: دکتر الان یعنی از کما اومده بیرون؟؟؟
اریکا: میتونیم ببینیمش؟؟؟
دکتر: اروم باشیددد....بله از کما اومدن بیرون ولی.....ولی حالشون هنوز زیاد خوب نشده و کسی اجازه نداره ایشون و ببینه
جونگ کوک:.......بله خیلی ممنونم
دکتر: خانم اریکا شماهم برید استراحت کنید وگرنه باز حالتون بد میشه
اریکا: نمیتونم وقتی دوستم داذه با مرگ دست و پنجه میزنه من برم بگیرم استراحت کنم
جونگ کوک: اقای دکتر من مودم میبرمش
دکتر: خیلی خب ........
دو روز بعد
اریکا: رو تخت خوابیده بودم و یهو از خواب پریدم و شک زده داشتم به اطرافم نگاه میکردم و بعد اروم شدم دیدم جونگ کوک سرش رو تخت گذاشته و خوابیده تهیونگم تکیه داده به در اتاق جیهیو
دکتر: خب یه خبر خوب براتون دارم
اریکا و جونگ کوک و تهیونگ: چیییب؟
دکتر: خانم جیهیو حالشون خیلی بهتر شده و فقط یه نفر میتونه بره ملاقاتشون
اریکا: ته..تهیونگ تو برو
تهیونگ: اگه من برم دیگه کسی نمیتونه منو بیاره بیرون پس خودت برو
اریکا: باشه
پرستار: از این طرف ....
اریکا: روپوشایی که بهم دادن و پوشیدم و من رفتم داخل اتاق و همینجوری به دستگاه وصل بود نگاه میکردم و یهو گریم گرفت و رفتم رو ثندلی کنارش نشستم و دستشو گرفتم گفتم دوست خوبم چرا این بلاها سرمون اومد چرا......هققق..هق.تورخدا چشماتو باز کن تنها امیدم تویی 😭😭😭
توروخدا چشاماتو باز کن
تهیونگ انقدر حالش بده هروز یه واکت سیگار میکشه توروخدا بهوش بیا ازت خواهش میکنم😭😭
پرستار: خانم وقت تموم شده بفرمایید بیرون
اریکا: توروخدا بزارید یکم دیگه پیشش بمونم
پرستار: خانم لطفا حال مریض و بدتر از الان نمنید برید بیرون
اریکا: خیلی خب...دوست دارم خواهر خوشگلم
داشتم به در نزدیک میشدم که یهو پرستار داد زد گفت دکترررر دکتررررر خانم جیهیو دستاشونو تکون دادن
چند دقیقه بعد
دکتر: چییی؟این یه معجزس چجوری ممکنه ایشون بهوش اومدن...ً.........خانم جیهیو صدای مارو میشنوید ؟؟؟؟؟؟
جیهیو: آ..ره
دکتر: خب خوبه لطفا به خودتون فشار نیارید
استراحت کنید
پرستار لین امپول و بهشون تزریق کنید
پرستار: چشم
اریکا: چیییی؟؟؟جیهیو جیهیو خوبی؟؟؟؟
پرستار: خانم شما نرفتید بیرون لطفا برید بیرون
منو به زور اوردن بیرون من سریع دوییدم سمت بچه ها و خبر و بهشون دادم
تهیونگ: چییییی؟؟؟؟؟اون اون بهوش اومد چشاماشم باز کزد؟؟؟
اریکا: اره
جونگ کوک: خداروشکر
بچه ها تا لایکا به ۴۵تا نرسه پارت بعد و نمیزارم. 💓
۶۹.۸k
۰۷ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.