پارت۱۹
پارت۱۹
جونگ کوک: رفتم تو اتاق اما کسی داخلش نبود داشتم میرفتم بیرون که.....ثدای ناله و گریه شنیدم......کنیا....کنیاا.تو اینجایی؟؟
کنیا: وای خاک تو سرم کوکهه......سریع اشکامو پاک کردم و صورتمو شستم و صورتمو خشک کردم و یکم لبخند زدم و اومدم بیرون
جونگ کوک: کنیا خوبی؟؟انگار داشتی گریه میکردی
کنیا: نه....نه من خوبم من گریه نمیکردم
جونگ کوک: چرا خودم شنیدم
کنیا: اها خب راستش...راستش اها من تو سرویس بهداشتی پام خورد به سنگ روشویی و همین شد که....
جونگ کوک: اهااا الان خوبی پات بازم درد میکنه؟؟؟
کنیا: هاا؟؟اها نههه درد نمیکنه الان خوب..خو..بم
جونگ کوک: اها پس خوبه
کنیا: کاری داشتی اومدی؟؟
جونگ کوک: خب راستش نه همینجوری میخواستم ببینمت اخه دارم میرم خونه گفتم قبلش ببینمت یعنی ازت خدافظی کنم
کنیا: اهاا خب باشه
جونگ کوک: اها باشه یعنس برم...اره دیگه میرم...پس خدافظ
کنیا: خدافظ
جونگ کوک: اوفف گند زدم چرذ اینجوری حرف زدم جلوش پوففففف
یون: رفتم سمت اتاق تهیونگ ....ولی منو چیکار داشت اخه
در زدم
تهیونگ: کیه؟؟
یون: منم یون
تهیونگ: بیا داخل
🚪🚪
یون:تهیونگ با من کار داشتی؟؟؟
تهیونگ: خب ارع میخواستم جبران دیروز امروز شب بریم رستوران......لطفا نه نگو بزار جبران کنم
یون: امم.. خب راستش....با..شه..
تهیونگ: خیلی خویه پس امروز ساعت هشت منتظرتم
یون: چشم
تهیونگ: خودم میام دنبالت
یون: باشه خیلی ممنونم
کار دیگه ای ندارید؟؟
تهیونگ: نه
یون: خب پس من میرم
تهیونگ: باشه
لایک و کامنتتتت و فالو یادتون نره....💛💚
جونگ کوک: رفتم تو اتاق اما کسی داخلش نبود داشتم میرفتم بیرون که.....ثدای ناله و گریه شنیدم......کنیا....کنیاا.تو اینجایی؟؟
کنیا: وای خاک تو سرم کوکهه......سریع اشکامو پاک کردم و صورتمو شستم و صورتمو خشک کردم و یکم لبخند زدم و اومدم بیرون
جونگ کوک: کنیا خوبی؟؟انگار داشتی گریه میکردی
کنیا: نه....نه من خوبم من گریه نمیکردم
جونگ کوک: چرا خودم شنیدم
کنیا: اها خب راستش...راستش اها من تو سرویس بهداشتی پام خورد به سنگ روشویی و همین شد که....
جونگ کوک: اهااا الان خوبی پات بازم درد میکنه؟؟؟
کنیا: هاا؟؟اها نههه درد نمیکنه الان خوب..خو..بم
جونگ کوک: اها پس خوبه
کنیا: کاری داشتی اومدی؟؟
جونگ کوک: خب راستش نه همینجوری میخواستم ببینمت اخه دارم میرم خونه گفتم قبلش ببینمت یعنی ازت خدافظی کنم
کنیا: اهاا خب باشه
جونگ کوک: اها باشه یعنس برم...اره دیگه میرم...پس خدافظ
کنیا: خدافظ
جونگ کوک: اوفف گند زدم چرذ اینجوری حرف زدم جلوش پوففففف
یون: رفتم سمت اتاق تهیونگ ....ولی منو چیکار داشت اخه
در زدم
تهیونگ: کیه؟؟
یون: منم یون
تهیونگ: بیا داخل
🚪🚪
یون:تهیونگ با من کار داشتی؟؟؟
تهیونگ: خب ارع میخواستم جبران دیروز امروز شب بریم رستوران......لطفا نه نگو بزار جبران کنم
یون: امم.. خب راستش....با..شه..
تهیونگ: خیلی خویه پس امروز ساعت هشت منتظرتم
یون: چشم
تهیونگ: خودم میام دنبالت
یون: باشه خیلی ممنونم
کار دیگه ای ندارید؟؟
تهیونگ: نه
یون: خب پس من میرم
تهیونگ: باشه
لایک و کامنتتتت و فالو یادتون نره....💛💚
۹۹.۳k
۰۶ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.