یک جا خوانده بودم آدم ها می تواند دو دسته باشد "او" و ماب
یک جا خوانده بودم آدم ها میتواند دو دسته باشد "او" و مابقی
اگر مابقی را کنار بگذاریم،
تنها او درلابهلای حروف باقی می ماند!
بخشی از "او" درون متن پنهان است،
گویی نمی خواهد هویت خود را فاش کند ..
خود را در شاخه و برگ حرف ها قایم کرده تا کسی پیدایش نکند!
تا نداند آدمی را ، به عشق مبتلا کرده و چه بی رحمانه او را در هیاهوی زندگی جا گذاشته است.
بخشی از" او" درون متن زنده ست!
و نفس های بی شمارش به گوش واژه های دیگر نیز می رسد،
اما او فرق دارد...!
صدای ماندنش حس شدنی ست ..
دیوار های واژه ها ،یخ زده است
و از سقف، آب چکه میکند
اما" او " یک تنه برای خود وطنی است که میتواند شانه ای باشد تا جمله ها به خیالش تکیه کنند...
دیگر وحشت در دل آدمی پیدا نمی شود،
او آمده است که بماند ..
لبخند میزند و نزدیک میشود
بساطش شعر و بوسه ست ..
با خنجر تیز ، کسی را نشانه نگرفته
او پر از وفاست ..
گلوله ای را نمی توانی در تفنگ" او "پیدا کنی ..
او همراه با شادمانی آمده!
#زهرا_شکوری
اگر مابقی را کنار بگذاریم،
تنها او درلابهلای حروف باقی می ماند!
بخشی از "او" درون متن پنهان است،
گویی نمی خواهد هویت خود را فاش کند ..
خود را در شاخه و برگ حرف ها قایم کرده تا کسی پیدایش نکند!
تا نداند آدمی را ، به عشق مبتلا کرده و چه بی رحمانه او را در هیاهوی زندگی جا گذاشته است.
بخشی از" او" درون متن زنده ست!
و نفس های بی شمارش به گوش واژه های دیگر نیز می رسد،
اما او فرق دارد...!
صدای ماندنش حس شدنی ست ..
دیوار های واژه ها ،یخ زده است
و از سقف، آب چکه میکند
اما" او " یک تنه برای خود وطنی است که میتواند شانه ای باشد تا جمله ها به خیالش تکیه کنند...
دیگر وحشت در دل آدمی پیدا نمی شود،
او آمده است که بماند ..
لبخند میزند و نزدیک میشود
بساطش شعر و بوسه ست ..
با خنجر تیز ، کسی را نشانه نگرفته
او پر از وفاست ..
گلوله ای را نمی توانی در تفنگ" او "پیدا کنی ..
او همراه با شادمانی آمده!
#زهرا_شکوری
۶۶۶
۲۹ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.