چون ز شب نیمی بشد مستان همه بی خود شدند

‏چون ز شب نیمی بشد مستان همه بی خود شدند
ما بماندیم و شب و شمع و شراب و آن نگار ...
دیدگاه ها (۴)

گر چه پیرم،تو شبی تنگ در آغوشم گیر ...تا سَحرگه زِ کنار تو ج...

کافیست جای زخمت را بلد باشند آنگاه از اعلاترین نـمک ها برا...

سالهاستخانه هیچ زنی "مرد" نمی خواهدهمدم میخواهدیک دوست میخوا...

ﻧﻪ کسی ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ کسی ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻧﻪ ﺧﻴﺎﻝ ﮔﺬﺭ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ی ...

🌱🍒رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنندمستی ز جامت می‌کنن...

بهار و خاکستر

📜#غزلیات#رهی_معیری#غزل_بیست_و_هشتمچون #شفق گر چه مرا باده ز ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط