یه روزایی توی زندگی هر آدمی هست که چنان دلش میخواد گریه ک
یه روزایی توی زندگی هر آدمی هست که چنان دلش میخواد گریه کنه که دیگه منتظر نمی شه شب برسه که بخواد غمشو پنهون کنه از بقیه،بی هوا بغض سنگینت می شکنه اینقد اشک میریزی ک حس میکنی ذره ذره ی وجودت داره متلاشی میشه هرقدرم گریه کنی اینقد غمت بزرگه ک سبک نمیشه،چه بده که آدم تموم زندگیش هرچی که بخواد نشه،،،چقدر سخته و زجر آور این نشدنای پی در پی،،،این ادامه دادنایی ک خودتو فقط گول میزنی،،،برا دلخوش شدن خودت برا ادامه ی راهت هرچی میخوای تلاش کنی بجای در دیوار جلوت سبز میشه،،،از همه طرف ب زندگیت نگاه میکنی میبینی هیچی نداری برا باختن هیچی نداری برا دلخوش شدن هرچی بوده هم خودت بودی که بزور خواستی خودتو رو پا نگه داری،،،نمیشه میدونم تموم زندگیم با نشدن کاملا آشنا بودم،،،سخت نیست این دوران هم میگذره یه نشدن یه فراموشی....حیف ک تموم نمیشه زندگی...
۱۲.۲k
۰۳ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.