چنان شجاع و ساکتی که فراموشم شدرنج میکشی

چنان شجاع و ساکتی که فراموشم شد،رنج میکشی!
-همینگوی
دیدگاه ها (۲)

می‌خواهم هشیار بمانم، این رنج درخشانم می‌کند...

انسان در کلمات نیست که بیانِ منحصر می یابد, بلکه در ناگفته ه...

بعضی وقتها معمولا اواسط شب، شماره ی تلفن خودش را میگیرد تا م...

آن وهم سبزرنگ که بر دریچه گذر داشت،‏با دلم میگفت:نگاه کن ‏تو...

یه زمانی بدون اینکه خودت بفهمی یه آدم دیگه‌ای میشی؛ بیشتر سک...

☀️🌞 دست غارتگر آذرطبق عادتبه یغما می بردتمام رستن و جوانی را...

.❣گفته بودم بی تو میمیرم ولی،❣اینبار نه....❣گفته بودی عاشقم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط