ویو ات

ویو ات
شب شده بود اون اقاهم رفتش
منم رفتم و دروقفل کردم و روی مبل خوابیدم
پرش زمانی به صبح
.ویوات
درمغازرو باز کردم ودوباره همون مرده اوند اما اینسری شیش نفر هم همراهش بودن
جیمین: ببخشبد کتاب گل خونین نیومده سرد
ات: چرا اومده توی قسمت ترسناک هاست
جیمبن: ممنونم ـ
تهیونگ: ببخشید
ات: بل حرف ات بادیدن پسز نصفه موند اون از زیبایی پسر دهنش باز موند
ات: بله لکنت
تهیونگ: شما کتاب رز پژمرده دارید (اسم رمانمو اوردم یاع یاع یاع)
ات: بله داریم قسمت ژانر های عاشقانس
تهیونگ: ممنون لیدی ـ
ات. :)
کوک: ببخشید
ات: شماهم کتاب میخواید
کوک: نه شمارتو خنده
ات: ههه خندیدم
کوک: ببخشید ادم تو کتابخونه کتاب میخواد دیگه
ات: لطفا برید پیش همون ۵تا دوستاتون الان مبام کتاب هایی رو کع میخواید مبگم کجاست
کوک: ممنونم ـ
جیمین و تهیونگ هم میزن پیش بقیه میشینن که ات میاد
ات: لطفا یکی یکی لگید چه کتابی میخواید ـ
کوک: کتاب عاشقان خونین ـ
ات: اون قسمت ژانر های تزسانک و علمی تخیلیع
کوک میره کتاب رو میارع
نامجون: من کتاب علم تاریخ میخوام ـ
ات: قسمت تاریخ و ادب
نامجون میره کتاب رو میارع

ببخشید بد شد ❤
دیدگاه ها (۱۲)

کوک: یه برادری نشونت بدم... دستای ات رو بالای سرش قفل میکنه ...

ات همه ی کتاب های اعضارو بهشون میده و میره به کاراش برسه ـته...

جیمین: باشویو ات داشتم کتا بارو میچیدم که یه کتاب برای طبقه ...

ویو کوک حتما جون سگ دارع فقط به خاطر فشار عصبی اینجوری شده ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط