گاهی اماده ام همه چیزم را بدهم

گاهی اماده ام همه چیزم را بدهم
تا هیچ پیوندی با دنیای انسانها نداشته باشم
دیدگاه ها (۱)

خواب زدگان به خلسه ی رخوت فرو رفتندشب،به مستی رویا گذشت،خرمن...

این عصر نه عصر شعر است و نه عصر شاعرانآیا گندم می تواند از ج...

پیش از انکه دستهای درخت به نور برسدپاهایش تاریکی را تجربه کر...

مرد زندانی میخندیدشاید به زندانی بودن خویشیا شاید به ازاد ب...

در دنیایمجازی با احساسات دیگران بازی نکنیمبعضیا فکر میکنن چو...

گاهی وقتا تلاش میکنم که خوشحال باشم و تو جمعیت باشم ولی وقتی...

گاهی دلم به بودن هیچکس نیازی ندارد دلم می‌خواهد تنها باشم تا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط