P8

ایو :چیزه خب …
کوک : من و ایو هم رو دوست داریم و می خوایم ازدواج کنیم و من دخترونگی ایو رو ازش گرفتم
بابای ایو : چییی(عصبی سگی😂)
و یه مشت مهمون دهن مبارک کوک کرد
بابای ایو : گمشو بیزون از خونه منننن(عصبییی)
و ایو رو پرت کرد تو اتاق و در رو قفل کرد
(در این وضعیت ته و یومی جرعت نکردن. هیچی بگن 🤣)
بابای ایو : دختره اشغال انقدر تو اون اتاق بمون تا یاد بگیری که چه ماری درسه چه کاری غلت

(۱۰روز بعد )

ویو ایو
از این زندگی حالم بهم میخوره(گریههه)
اخه چرا 😭 اگه قرار نیست با کوک باشم پس بهتره که زنده نباشم
رفت داخل حمامش و تیغ رو برداشت و کشید روی دستش نگه می‌کرد به رگش که غرق در خون بود و یهو سرش گیج رفت و دستش خورد به گلدون و گلدون خورد شد و ایو غرق در خون روی زمین بود

ویو بابای ایو

صدای شکستنی اومد و من با سرعت رفتم بالا در رو که باز کردم با صحنه ای که دی م خشکم زد دختر نازنین روی زمین غرق در خون افتاده بود

مادر ایو : ایووو دخترم چشمات رو باز کنن
تهیونگ زنگ بزن آمبولانس (گریه)

ویو بیمارستان

ایو رو بردن اتاق عمل و مادر پدر و برادر ایو بیرون داشتن گریه می کردن

بابای ایو : همش تغییر منه که دخترم تو اون وضعیته (گریه سگی)

تهیونک :من میرم به کوک و خانواده خبر بدم کوک حقشه که بدونه عشق تو این وضعیته (گریه)

تهیونگ : (در حال زنگ زدن )
بعد چند بوق

کوک : الو
تهیونگ : کوک (گریه)
کوک :چیشده (نگران )
تهیونگ :ا..ی..ی..و (لکنت زبون )
کوک : ایو چی(نگران)
تهیونگ :ایو خودکشی کرده الن بیمارستانیم زود خودت رو برسون (گریههههه)
کوک :چی میگییی(گریه )
کدوم بیمارستان(گریه)
تهیونگ :بیمارستان …. (خودتون یه اسم بزارین )


ویو کوک

وقتی گفت ایو خودکشی کرده انگار یه سطل اب سرد خالی کرد روم
با گریه سریع رفتم بیمارستان

کوک :ایو کجاستتت(گریههه)
مامان ایو :پسرم آروم باش هنوز داخل اتاق عمله
کوک :مرتیکه اشغال بخاطر تو ایو تو اتاق عمله(نزدیک بود بزنه بابان ایو رو بکشه)


دکتر اومد بیرون

کوک : دکتر حالش چطوره (گریههه)
دکتر : …






حمایتی در پارت های قبلی ندیدم پس شرط میزارم

کامنت :۱۸
لایک :۸
دیدگاه ها (۳۰)

P9

Last part

سلام سلام همگی سلام 😂

مافیای من پارت ۱۷بعد کلی پیگیری فهمیدیم تو عمارت بنگ چانگ ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط