رنگهای دمدم

۱_️رنگهای دمدم



دیوارهای دژ بلند بود و امیر بر بالای یکی از باروها ایستاده و به دوردستها خیره شده بود، نسیم ملایمی در حال وزیدن بود و او سوار بر خیالش مرزها را درمینوردید، مرزهایی که خیلی وقت نبود در پی حمله سواران سلطان سلیم کشیده شده بودند و مردمش را دو نیم کرده بود!
روزی را به خاطر می آورد که در جنگ با دشمن یک دستش را از دست داده بود و شاه به پاس ایثارش دستی از طلا برایش ساخته بود! به دستش خیره شد و شاه را بیاد آورد، همه کشور از شاه هراس داشتند و بسیاری برای کودکانشان از قساوت و سنگدلی شاه میگفتند! مردم میگفتند که شاه همراهانی دارد که به خام خوار مشهورند و انسانها را جلوی چشمان او تکه پاره کرده و خام میخوردند!
امیر همانگونه که به افق دوردست خیره شده بود، روستا ها و آبادیهای خالی را میدید که اکنون خالی از سکنه شده بودند! او حالا معنی خیلی چیزها را میدانست. گرد و خاک کوچ قریب شصت هزار خانوار از مردمش به دوردستها شاید هنوز چشمانش را اذیت میکرد.



#کورد
#کوردستان
#فرهنگ
#تمدن
#اصالت
دیدگاه ها (۲)

۲_️رنگهای دمدم مردمی که با وعده چراگاه بهتر با خانواده و حشم...

۳_️رنگهای دمدمآنها با شهر فاصله چندانی ندارند. امیر در فکر ف...

دختران مبارز سرزمین من در اوج جوانی و زیبایی منحصر بفرد، در ...

مقر نیروهای کورد سوریه در شمال کرکوک.نمیدانم باید کورد باشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط