۳ ️رنگهای دمدم
۳_️رنگهای دمدم
آنها با شهر فاصله چندانی ندارند. امیر در فکر فرو میرود، مردانش را جمع میکند و قضیه را با آنها در میان میگذارد. ظاهرا شاه تصمیم گرفته تا اینبار کار را یکسره کند. "چیک یین ها" و جلادان مخصوص شاه هم در میان قشون شاهنشاهی هستند. مردم هراس دارند، اما امیر برایشان سخن میگوید و به آنها قول میدهد تا آخرین قطره خون از مردمش دفاع کند. مردم که روحیه امیر را میبینند، همگی با هر آنچه در دست دارند آماده نبرد میشوند!
سواری از دور دست به چشم میخورد که هر لحظه نزدیکتر میشود، گرد و خاکی که از زیر سم اسبش برمیخیزد، خبر از رشادتی دارد که بعدها او را به قهرمانی ماندگار تبدیل خواهد کرد. به نزد امیر میرسد و خود را معرفی میکند، او از ایل مکری و برادر خان مکری است که مرکزشان در مراغه است. سلام خان را به او میرساند و میگوید آمده است تا در کنار امیر بجنگد.
خنده رضایت بر لبان امیر مینشیند و او را در آغوش میکشد. حالا دیگر باید عازم رفتن به میدان جنگ شد.
#کورد
#کوردستان
#فرهنگ
#تمدن
#اصالت
آنها با شهر فاصله چندانی ندارند. امیر در فکر فرو میرود، مردانش را جمع میکند و قضیه را با آنها در میان میگذارد. ظاهرا شاه تصمیم گرفته تا اینبار کار را یکسره کند. "چیک یین ها" و جلادان مخصوص شاه هم در میان قشون شاهنشاهی هستند. مردم هراس دارند، اما امیر برایشان سخن میگوید و به آنها قول میدهد تا آخرین قطره خون از مردمش دفاع کند. مردم که روحیه امیر را میبینند، همگی با هر آنچه در دست دارند آماده نبرد میشوند!
سواری از دور دست به چشم میخورد که هر لحظه نزدیکتر میشود، گرد و خاکی که از زیر سم اسبش برمیخیزد، خبر از رشادتی دارد که بعدها او را به قهرمانی ماندگار تبدیل خواهد کرد. به نزد امیر میرسد و خود را معرفی میکند، او از ایل مکری و برادر خان مکری است که مرکزشان در مراغه است. سلام خان را به او میرساند و میگوید آمده است تا در کنار امیر بجنگد.
خنده رضایت بر لبان امیر مینشیند و او را در آغوش میکشد. حالا دیگر باید عازم رفتن به میدان جنگ شد.
#کورد
#کوردستان
#فرهنگ
#تمدن
#اصالت
۲۸۶
۰۶ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.