شماره معکوس p8
نگاهش تمام مدت روی نیم رخ بی نقص امیلیا در گردش بود تا اینکه متوجه خنده ی او شد
"کوک حواست کجاست؟ " Emilia
"هیچی...همین جام چیزی شده؟" jk
"میخواستم بگم کمرمو خرد کردی اگه میشه یکم آروم تر " Emilia
فشار دستش را کم کرد،دست سرد امیلیا بالا آمد و روی صورت صاف جئون نشست
نگاهش از قفسه سینه ی او که تند تند حرکت میکرد گرفته شد و به لب های خوش رنگ و رژ خورده ی او رسید؛در یک حرکت آنی لب هایش را اسیر کرد و مک محکمی به آن زد
" عالیه همین طوری بمونید!"
چشمان خمارش کم کم بسته شد و دست دیگرش را دور کمر او حلقه کرد و به بوسیدن ملایم لب های امیلیا ادامه داد
" خسته نباشید،برای امروز کافیه !"
بی میل لب هاش را جدا کرد،زخم گوشه ی لب امیلیا را با آرامش و لبخند بوسید و از هم فاصله گرفتند
لباس های داخل تنش را با لباس های خودش عوض کرد و سمت ماشین رفت
داخل ماشین نشست و با ورود امیلیا ماشین را روشن کرد و به بوسه ی لذیذ و ناگهانی از لب های عسلی امیلیا فکر کرد
ناگهان حس خیانت در کل وجودش پیچید،مقابل در روی ترمز کوبید و در حالی که امیلیا از ماشین خارج میشد مچ او را گرفت
"چیزی شده؟" Emilia
سیب گلویش تکان خورد
"امیلیا...بابت اتفاق توی آژانس...." jk
حرفش بریده شد،امیلیا با کلافگی مچ دستش را بیرون کشید و گفت :
"باشه چیزی به کسی نمیگم "Emilia
با پیاده شدن امیلیا،نفس پر فشاری بیرون داد و ماشین را پارک کرد
_شب_
کلافه مجدد شماره ی اریکا را گرفت
گوشی محکم روی تخت کوبید و با ضرب بلند شد
" مامان اریکا کجا رفته؟" jk
"نمیدونم انگار گفت میره دنبال امیلیا "
کلافه زیر لب فحش رکیکی به امیلیا داد و با برداشتن ژاکت مشکی رنگش از خانه بیرون رفت
ماشین را روشن کرد و با سرعت به سمت باشگاه رسید
وارد ساختمان شد،صدای موزیک را به خوبی احساس میکرد و آن را ادامه داد
از پشت شیشه به حرکات او خیره شد،تمام تنش گر گرفت و به سختی توانست بزاق دهنش را قورت دهد
در را باز کرد و وارد شد ،بخاطر تولید صدا امیلیا با ترس برگشت و با دیدن جئون که نگاه مصممی به بدنش میندازد اخم کرد
"تو اینجا چیکار میکنی؟" Emilia
کمی صبر کرد،دنبال جواب بود؛اکنون متوجه این شده که برای چی به اینجا آمده بود؟
دنبال اریکا؟ یا دیدن امیلیا؟؟
"مامان...مامان گفت بیام دنبالتون نگران شده بود " jk
امیلیا ابرویی بالا انداخت و مشکوک پرسید:
"من قبل اینکه برم بهش گفتم که میام اینجا" Emilia
"کوک حواست کجاست؟ " Emilia
"هیچی...همین جام چیزی شده؟" jk
"میخواستم بگم کمرمو خرد کردی اگه میشه یکم آروم تر " Emilia
فشار دستش را کم کرد،دست سرد امیلیا بالا آمد و روی صورت صاف جئون نشست
نگاهش از قفسه سینه ی او که تند تند حرکت میکرد گرفته شد و به لب های خوش رنگ و رژ خورده ی او رسید؛در یک حرکت آنی لب هایش را اسیر کرد و مک محکمی به آن زد
" عالیه همین طوری بمونید!"
چشمان خمارش کم کم بسته شد و دست دیگرش را دور کمر او حلقه کرد و به بوسیدن ملایم لب های امیلیا ادامه داد
" خسته نباشید،برای امروز کافیه !"
بی میل لب هاش را جدا کرد،زخم گوشه ی لب امیلیا را با آرامش و لبخند بوسید و از هم فاصله گرفتند
لباس های داخل تنش را با لباس های خودش عوض کرد و سمت ماشین رفت
داخل ماشین نشست و با ورود امیلیا ماشین را روشن کرد و به بوسه ی لذیذ و ناگهانی از لب های عسلی امیلیا فکر کرد
ناگهان حس خیانت در کل وجودش پیچید،مقابل در روی ترمز کوبید و در حالی که امیلیا از ماشین خارج میشد مچ او را گرفت
"چیزی شده؟" Emilia
سیب گلویش تکان خورد
"امیلیا...بابت اتفاق توی آژانس...." jk
حرفش بریده شد،امیلیا با کلافگی مچ دستش را بیرون کشید و گفت :
"باشه چیزی به کسی نمیگم "Emilia
با پیاده شدن امیلیا،نفس پر فشاری بیرون داد و ماشین را پارک کرد
_شب_
کلافه مجدد شماره ی اریکا را گرفت
گوشی محکم روی تخت کوبید و با ضرب بلند شد
" مامان اریکا کجا رفته؟" jk
"نمیدونم انگار گفت میره دنبال امیلیا "
کلافه زیر لب فحش رکیکی به امیلیا داد و با برداشتن ژاکت مشکی رنگش از خانه بیرون رفت
ماشین را روشن کرد و با سرعت به سمت باشگاه رسید
وارد ساختمان شد،صدای موزیک را به خوبی احساس میکرد و آن را ادامه داد
از پشت شیشه به حرکات او خیره شد،تمام تنش گر گرفت و به سختی توانست بزاق دهنش را قورت دهد
در را باز کرد و وارد شد ،بخاطر تولید صدا امیلیا با ترس برگشت و با دیدن جئون که نگاه مصممی به بدنش میندازد اخم کرد
"تو اینجا چیکار میکنی؟" Emilia
کمی صبر کرد،دنبال جواب بود؛اکنون متوجه این شده که برای چی به اینجا آمده بود؟
دنبال اریکا؟ یا دیدن امیلیا؟؟
"مامان...مامان گفت بیام دنبالتون نگران شده بود " jk
امیلیا ابرویی بالا انداخت و مشکوک پرسید:
"من قبل اینکه برم بهش گفتم که میام اینجا" Emilia
۲۸.۲k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.