شماره معکوس p7
جئون اخم کرد و چیزی نگفت
"زود بپوش باید منو بزاری کلاس دارم " Emilia
" نکنه میخوای همونجا وایسی تا عوض کنم؟" jk
امیلیا ابرویی بالا انداخت
"البته که نه میام تو" Emilia
"پس تشریف فرما شو ... وایسا چی؟"jk
امیلیا وارد اتاق شد و با پا در را بست،روی تخت نشست و چشم دوخت به جئون
"زودباش دیگه منتظرم " Emilia
جئون عصبی پلک بر روی هم فشرد
" چیکار کنم گورتو گم کنی؟" jk
امیلیا لبخند پیروزی میزنه و سوت بلندی ادا میکند
" اها حالا شد پسر خوب!
امشب ماشینت رو میدی به من باید جایی برم" Emilia
" معلومه که نمیدم خودت که ماشین داری" jk
بلند شد و سمت جئون قدم برداشت
"نمیدی؟ برم به خواهرم بگم میخواستی حولتو جلوم در بیاری و لخت شی؟" Emilia
عصبی از بین قفل دندان هایش غرید
"لخت عمته...برو گمشو بیرون شب بیا سوییچ رو ازم بگیر" jk
امیلیا با پیروزی از اتاق بیرون رفت و لحظاتی بعد توانست با گرفتن تاکسی خودش را به آژانس برساند
لباسی که داخل اتاق پرو بود را به تن کشید و از اتاق که بیرون رفت،میکاپ زیبایی بر روی صورتش نشانده شد و حالا وقت نمایش بود
با گام هایی پر از غرور به سمت صحنه رفت و با دیدن چهره عصبی جئون پاهایش از حرکت ایستاد
"جونگکوک؟
تو اینجا چیکار میکنی؟ مگه امروز عکس برداری نداشتی؟" Emilia
مدیر آژانس در حالی که سعی در آرام کردن جئون بود گفت:
"عکس برداری امروز با شراکت آقای جئون انجام میشه، شما کاپل این برند برگزیده شدید "
"پس چرا بهم نگفتید ؟" Emilia
"به کل فراموش کردم ، خانم کیم فرصت زیادی نداریم سریع آماده شید تا شروع کنیم "
گلویی صاف کرد،نگاهش دور تا دور اندام ظریف امیلیا گردش کرد.
لب هایش را تر کرد و بلافاصله بزاق دهانش را پایین فرستاد،گرما تمام تنش را تصرف کرده بود
" خانم کیم به آقای جئون نزدیک تر بشید "
امیلیا قدمی جلو تر رفت و دست روی شانه ی جئون انداخت و با چشمانی خمار به دوربین خیره شد
" خوبه دستتون رو دور گردن آقای جئون بندازید، آقای جئون شما هم روی صندلی بشینید "
جئون در حالی که کوبش تند قلبش را تحمل می کرد کلافه روی صندلی نشست
دستان سرد امیلیا دور گردنش حلقه شد و از سردی دستان او لرز کرد و بی اختیار کمر او را در مشتش فشرد.
"زود بپوش باید منو بزاری کلاس دارم " Emilia
" نکنه میخوای همونجا وایسی تا عوض کنم؟" jk
امیلیا ابرویی بالا انداخت
"البته که نه میام تو" Emilia
"پس تشریف فرما شو ... وایسا چی؟"jk
امیلیا وارد اتاق شد و با پا در را بست،روی تخت نشست و چشم دوخت به جئون
"زودباش دیگه منتظرم " Emilia
جئون عصبی پلک بر روی هم فشرد
" چیکار کنم گورتو گم کنی؟" jk
امیلیا لبخند پیروزی میزنه و سوت بلندی ادا میکند
" اها حالا شد پسر خوب!
امشب ماشینت رو میدی به من باید جایی برم" Emilia
" معلومه که نمیدم خودت که ماشین داری" jk
بلند شد و سمت جئون قدم برداشت
"نمیدی؟ برم به خواهرم بگم میخواستی حولتو جلوم در بیاری و لخت شی؟" Emilia
عصبی از بین قفل دندان هایش غرید
"لخت عمته...برو گمشو بیرون شب بیا سوییچ رو ازم بگیر" jk
امیلیا با پیروزی از اتاق بیرون رفت و لحظاتی بعد توانست با گرفتن تاکسی خودش را به آژانس برساند
لباسی که داخل اتاق پرو بود را به تن کشید و از اتاق که بیرون رفت،میکاپ زیبایی بر روی صورتش نشانده شد و حالا وقت نمایش بود
با گام هایی پر از غرور به سمت صحنه رفت و با دیدن چهره عصبی جئون پاهایش از حرکت ایستاد
"جونگکوک؟
تو اینجا چیکار میکنی؟ مگه امروز عکس برداری نداشتی؟" Emilia
مدیر آژانس در حالی که سعی در آرام کردن جئون بود گفت:
"عکس برداری امروز با شراکت آقای جئون انجام میشه، شما کاپل این برند برگزیده شدید "
"پس چرا بهم نگفتید ؟" Emilia
"به کل فراموش کردم ، خانم کیم فرصت زیادی نداریم سریع آماده شید تا شروع کنیم "
گلویی صاف کرد،نگاهش دور تا دور اندام ظریف امیلیا گردش کرد.
لب هایش را تر کرد و بلافاصله بزاق دهانش را پایین فرستاد،گرما تمام تنش را تصرف کرده بود
" خانم کیم به آقای جئون نزدیک تر بشید "
امیلیا قدمی جلو تر رفت و دست روی شانه ی جئون انداخت و با چشمانی خمار به دوربین خیره شد
" خوبه دستتون رو دور گردن آقای جئون بندازید، آقای جئون شما هم روی صندلی بشینید "
جئون در حالی که کوبش تند قلبش را تحمل می کرد کلافه روی صندلی نشست
دستان سرد امیلیا دور گردنش حلقه شد و از سردی دستان او لرز کرد و بی اختیار کمر او را در مشتش فشرد.
۲۹.۳k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.