My angel part
My angel (part 10)
_ رسیدیم ، نظرت چیه ؟
اطرافت زیادی زیبا بود ، زبونت بند اومده بود و محو دیدن فضای اطرافت شده بودی …
ریسه های نوری طلایی رنگ ، پارچه های سفید ، میز هایی که پر شده بود از غذا و دسر های متنوع ، و از همه مهم تر صدای موج دریا و شن های گرم و نرم ساحل …
_ بفرمایید پرنسس ، زیادی توی عمارت سختی کشیدی امیدوارم بتونم امشب جبرانش کنم ، امیدی هست ؟
+ فکر کنم اره
_ عالیه
از ماشین خارج شد و به سمت تو اومد با احتیاط در رو برات باز کرد و به همراهه تعظیمی ازت استقبال کرد
_ بفرمایید مادام
دستت رو توی دستش قرار دادی و از ماشین خارج شدی
_ ما حدود سه روز اینجا اقامت داریم و ازت میخام هرچیزی که نیاز داشتی رو بهم بگی باشه ؟
+ باشه
_ نمیخای از این غذاها میل کنی بانو ؟ به عشق شما پخته شده
+ هی فکر نمیکردم انقدر لاس زدن بلد باشی
_ فقط سعی دارم بهتون احترام بزارم پرنسس
+ صحیح
_ بفرمایید
به سمت صندلی که مرد برات بیرون کشیده بود رفتی اهسته نشستی
……
_ رسیدیم ، نظرت چیه ؟
اطرافت زیادی زیبا بود ، زبونت بند اومده بود و محو دیدن فضای اطرافت شده بودی …
ریسه های نوری طلایی رنگ ، پارچه های سفید ، میز هایی که پر شده بود از غذا و دسر های متنوع ، و از همه مهم تر صدای موج دریا و شن های گرم و نرم ساحل …
_ بفرمایید پرنسس ، زیادی توی عمارت سختی کشیدی امیدوارم بتونم امشب جبرانش کنم ، امیدی هست ؟
+ فکر کنم اره
_ عالیه
از ماشین خارج شد و به سمت تو اومد با احتیاط در رو برات باز کرد و به همراهه تعظیمی ازت استقبال کرد
_ بفرمایید مادام
دستت رو توی دستش قرار دادی و از ماشین خارج شدی
_ ما حدود سه روز اینجا اقامت داریم و ازت میخام هرچیزی که نیاز داشتی رو بهم بگی باشه ؟
+ باشه
_ نمیخای از این غذاها میل کنی بانو ؟ به عشق شما پخته شده
+ هی فکر نمیکردم انقدر لاس زدن بلد باشی
_ فقط سعی دارم بهتون احترام بزارم پرنسس
+ صحیح
_ بفرمایید
به سمت صندلی که مرد برات بیرون کشیده بود رفتی اهسته نشستی
……
- ۸.۱k
- ۳۰ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط