دو پارتی از جونگ کوک ۱/۲
دو پارتی از جونگ کوک ۱/۲
خب این چند پارتی رو از یه سریال الهام گرفتم ، جونگ کوک و ا/ت هر دو تو یه دانشگاه هست با رشته های مختلف
اسم این چند پارتی 사랑 이야기 هستش به معنی فیک لاو
جونگکوک
ا/ت _
ات ویو : چند روزی میشد از اون عوضی جدا شدم. باید برای دانشگاه آماده بشم
پایان ات ویو
یونا(دوست ا/ت) : چطوری چند روزی میشه حالت خوب نیست ما امشب داریم میرم بار ساعت چهار تو هم بیا
(ا/ت تنها زندگی میکنه)
ات: باشه ادرسشو برام بفرس
پرش زمان به ساعت ۲
ویو ات
رفتم یه دوش گرفتم موهامو حالت دادم یه میکاپ ریز هم کردم
یه لباس پوشیدم( باز نبود )ساعت ۳ بود باید راه میفتادم حدود یه ساعت راه بود تا اونجا یونا میگفت اون پسره که کل دانشگاه روش کراشه هم اونجاست ( تو غلط کردی به پسر من میگی اون پسره دختره ییییی.
ات: خلاصه که راه افتادم و بعد یه ساعت و ربع رسیدم
و رسیدم و نشستم
جونگ کوک : سلام ات خوبی؟
ات : سلام مرسی خوبم
یونا : شما همو میشناسین؟؟؟؟
ات: نه چند شب پیش همو اتفاقی دیدیم
ات ویو:
چند شب پیش تنها تو یه کافه نشسته بودم یه پسر نشست بغلم و
پایان ات ویو
:میتونم اینجا بشینم ؟
_ : اره حتما
:چیزی میخوای ؟
_ : یه قهوه مرسی (مگه بچه ی من نوکر توعهه دختره...)
: باشه
پایان فلش بک
_ : اره دیگه اینطوری یونا
یونا : اها بیخیال بیاین بنوشیم به سلامتی
_ : به سلامتی
na : همه مست بودن جز جونگ کوک کوک میخواست ات رو برسونه ات حالش بد بود پس بغل ش کرد و گزاشتش تو ماشین و بعد ۱ ساعت رسیدن
: حالت خوب نیست میخوای بیام تو ؟
_ : اره
na توخونه
: هیچی غذا نداری میخوای غذا سفارش بدم ؟
_ : نه غذا ی من تویی
: چی حالت خوب نیستااا
_ : نه بر عکس من خیلی هم حالم خوبه
na : و بعد چند دقیقه اره دیگههه
ببخشید کم بود
خب این چند پارتی رو از یه سریال الهام گرفتم ، جونگ کوک و ا/ت هر دو تو یه دانشگاه هست با رشته های مختلف
اسم این چند پارتی 사랑 이야기 هستش به معنی فیک لاو
جونگکوک
ا/ت _
ات ویو : چند روزی میشد از اون عوضی جدا شدم. باید برای دانشگاه آماده بشم
پایان ات ویو
یونا(دوست ا/ت) : چطوری چند روزی میشه حالت خوب نیست ما امشب داریم میرم بار ساعت چهار تو هم بیا
(ا/ت تنها زندگی میکنه)
ات: باشه ادرسشو برام بفرس
پرش زمان به ساعت ۲
ویو ات
رفتم یه دوش گرفتم موهامو حالت دادم یه میکاپ ریز هم کردم
یه لباس پوشیدم( باز نبود )ساعت ۳ بود باید راه میفتادم حدود یه ساعت راه بود تا اونجا یونا میگفت اون پسره که کل دانشگاه روش کراشه هم اونجاست ( تو غلط کردی به پسر من میگی اون پسره دختره ییییی.
ات: خلاصه که راه افتادم و بعد یه ساعت و ربع رسیدم
و رسیدم و نشستم
جونگ کوک : سلام ات خوبی؟
ات : سلام مرسی خوبم
یونا : شما همو میشناسین؟؟؟؟
ات: نه چند شب پیش همو اتفاقی دیدیم
ات ویو:
چند شب پیش تنها تو یه کافه نشسته بودم یه پسر نشست بغلم و
پایان ات ویو
:میتونم اینجا بشینم ؟
_ : اره حتما
:چیزی میخوای ؟
_ : یه قهوه مرسی (مگه بچه ی من نوکر توعهه دختره...)
: باشه
پایان فلش بک
_ : اره دیگه اینطوری یونا
یونا : اها بیخیال بیاین بنوشیم به سلامتی
_ : به سلامتی
na : همه مست بودن جز جونگ کوک کوک میخواست ات رو برسونه ات حالش بد بود پس بغل ش کرد و گزاشتش تو ماشین و بعد ۱ ساعت رسیدن
: حالت خوب نیست میخوای بیام تو ؟
_ : اره
na توخونه
: هیچی غذا نداری میخوای غذا سفارش بدم ؟
_ : نه غذا ی من تویی
: چی حالت خوب نیستااا
_ : نه بر عکس من خیلی هم حالم خوبه
na : و بعد چند دقیقه اره دیگههه
ببخشید کم بود
۹.۷k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.