🎇تنفر تبدیل به عشق🎇پارتـ²²
که........
مادر_ا.ت_
گفت:(( میخوای کنارش بمونی؟!
اگه زدت چی؟!
اگه کشتت؟!
و هزار تا اگه دیگه.......
#ا.ت
گفت:(( مامان حق نداری درباره ی امیر اینجوری حرف بزنی من تا آخر عمرم هم که شده پیشش میمونم حتی بکشم هم بازم تنهاش نمیزارمـ!
#مادر_ا.ت_
گفت:(( باشه هر جور خودت راحتی......
5#_سال_بعد_
هر روز و همیشه امیر ا.ت رو میزد تا دمه مرگ ولی ا.ت هنوز هم پیشش بود.....
#ا.ت
از زبان ا.ت⇠فردا تولد امیر عه یادمه دوست داره فقط ۵ سال یه بار واسش تولد بگیری!
بهتره برم تدارکات رو ببینمـ!
که.......
#امیر
اومد پیش ا.ت و گفت:(( من کیم؟!
#ا.ت
گفت:(( تو امیر هستی چطور؟!
#امیر
گفت:(( من که نگفتم سوالم رو اینطوری جواب بدی میگم گذشته ی من چی بوده!
احساس میکنم قبلا عاشق یکی بودم!
ولی یادم نمیاد کی!
تو میدونی؟!
#ا.ت
از زبان ا.ت⇠اشک تو چشام جمع شد ولی اگه میگفتم عاشق من بودی یادش نمیومد و به خاطر همین بهش گفتم:(( تو هیچ وقت عاشق کسی نشدی!
#امیر
گفت:(( تو چرا پیش منی؟!
#ا.ت
گفت:(( به خاطر یه چیزی!!!!
#امیر
گفت:(( چی؟!
#ا.ت
گفت:(( امیر من الآن باید برم شب صحبت میکنیمـ!
ا.ت از اتاق رفت بیرون و رفت تدارکات تولد رو داد.....
رزی و جنی و جیسو و لیسا رو هم دعوت کرد پسرا رو هم دعوت کرد......
کاوه و کتایون هم دعوت کرد.......
اما بریم وقت شب.....XD
#امیر
از زبان امیر⇠مثل همیشه بی حوصله برگشتم عمارت دیدم برقا خاموشه یدفعه برقا روشن شد.....
و میگفتن تولد تولد تولدت مبارک......
خیلی عصبی شدم نمیدونم چرا
رفتم سمت ا.ت تا خورد زدمش!
و آخر بهش گفتم:(( تو چرا آدم دعوت کردی؟!
تو حق نداری واسه ی من کاری کنی اصلا تو کیه من هستی هرزه!
#ا.ت
از زبان ا.ت⇠داشتیم میگفتیم تولد تولد تولدت مبارک که امیر اومد سمتم تا میخوردم زدمـ!
آخر گفت تو کیه منی خیلی ناراحت شدم بغضم گرفت ولی بغضم ترکید و گفتم:(( من همونی ام که ۵ سال از عمرشو به خاطر تویِ وحشی زد چون دوست داشتم و دارمـ!
تو ام منو دوست داشتی!
ولی بین زندگی و مرگ من زندگیمو انتخاب کردی و حافظه تو دادی من حاضر بودم بمیرم نه ۵ سال مثل غریبه ها باهام رفتار کنی!
امیر من عاشقتم!
بدو بدو رفتم تو اتاقم!
#امیر
از زبان امیر⇠آخر حرفاش بهم گفت من عاشقتم امیر این حرف خیلی برام آشنا بود یدفعه یادم اومد همه چیو همه چیز مثل باد تو مغزم میچرخیدن و بعد یه نفر اومد کنارم نشست و.....
#مادر_ا.ت_
گفت:(( امیر فهمیدی اون کیه!
🎇امیر حافظه شو بدست آورد🎇
🎇اینم پارتـ²²🎇
مادر_ا.ت_
گفت:(( میخوای کنارش بمونی؟!
اگه زدت چی؟!
اگه کشتت؟!
و هزار تا اگه دیگه.......
#ا.ت
گفت:(( مامان حق نداری درباره ی امیر اینجوری حرف بزنی من تا آخر عمرم هم که شده پیشش میمونم حتی بکشم هم بازم تنهاش نمیزارمـ!
#مادر_ا.ت_
گفت:(( باشه هر جور خودت راحتی......
5#_سال_بعد_
هر روز و همیشه امیر ا.ت رو میزد تا دمه مرگ ولی ا.ت هنوز هم پیشش بود.....
#ا.ت
از زبان ا.ت⇠فردا تولد امیر عه یادمه دوست داره فقط ۵ سال یه بار واسش تولد بگیری!
بهتره برم تدارکات رو ببینمـ!
که.......
#امیر
اومد پیش ا.ت و گفت:(( من کیم؟!
#ا.ت
گفت:(( تو امیر هستی چطور؟!
#امیر
گفت:(( من که نگفتم سوالم رو اینطوری جواب بدی میگم گذشته ی من چی بوده!
احساس میکنم قبلا عاشق یکی بودم!
ولی یادم نمیاد کی!
تو میدونی؟!
#ا.ت
از زبان ا.ت⇠اشک تو چشام جمع شد ولی اگه میگفتم عاشق من بودی یادش نمیومد و به خاطر همین بهش گفتم:(( تو هیچ وقت عاشق کسی نشدی!
#امیر
گفت:(( تو چرا پیش منی؟!
#ا.ت
گفت:(( به خاطر یه چیزی!!!!
#امیر
گفت:(( چی؟!
#ا.ت
گفت:(( امیر من الآن باید برم شب صحبت میکنیمـ!
ا.ت از اتاق رفت بیرون و رفت تدارکات تولد رو داد.....
رزی و جنی و جیسو و لیسا رو هم دعوت کرد پسرا رو هم دعوت کرد......
کاوه و کتایون هم دعوت کرد.......
اما بریم وقت شب.....XD
#امیر
از زبان امیر⇠مثل همیشه بی حوصله برگشتم عمارت دیدم برقا خاموشه یدفعه برقا روشن شد.....
و میگفتن تولد تولد تولدت مبارک......
خیلی عصبی شدم نمیدونم چرا
رفتم سمت ا.ت تا خورد زدمش!
و آخر بهش گفتم:(( تو چرا آدم دعوت کردی؟!
تو حق نداری واسه ی من کاری کنی اصلا تو کیه من هستی هرزه!
#ا.ت
از زبان ا.ت⇠داشتیم میگفتیم تولد تولد تولدت مبارک که امیر اومد سمتم تا میخوردم زدمـ!
آخر گفت تو کیه منی خیلی ناراحت شدم بغضم گرفت ولی بغضم ترکید و گفتم:(( من همونی ام که ۵ سال از عمرشو به خاطر تویِ وحشی زد چون دوست داشتم و دارمـ!
تو ام منو دوست داشتی!
ولی بین زندگی و مرگ من زندگیمو انتخاب کردی و حافظه تو دادی من حاضر بودم بمیرم نه ۵ سال مثل غریبه ها باهام رفتار کنی!
امیر من عاشقتم!
بدو بدو رفتم تو اتاقم!
#امیر
از زبان امیر⇠آخر حرفاش بهم گفت من عاشقتم امیر این حرف خیلی برام آشنا بود یدفعه یادم اومد همه چیو همه چیز مثل باد تو مغزم میچرخیدن و بعد یه نفر اومد کنارم نشست و.....
#مادر_ا.ت_
گفت:(( امیر فهمیدی اون کیه!
🎇امیر حافظه شو بدست آورد🎇
🎇اینم پارتـ²²🎇
۵.۰k
۱۷ خرداد ۱۴۰۰