🎇تنفر تبدیل به عشق🎇پارتـ²⁴
#امیر
با دیدن صحنه خشکش زده بود.....
ا.ت شاهرگ خودشو زده بود دور و بر ا.ت پر خون بود....
امیر رفت سمتش:(( ا.ت نهههه چرا با خودت و من اینکار رو کردی من دوست دارم حافظه ام برگشته!
عاشقتم نههههه غلط کردم میدونم این ۵ سال چه غلط هایی کردم خواهش میکنم تنهام نزار من عاشقتمـ.......
#ا.ت
گفت:(( خوبه گیلاسم که به یاد آوردی!
منم عاشقتمـ!
#امیر
گفت:(( التماست میکنم تنهام نزار زندگیمـ!
ا.ت چشم هاش رو بست و ......
همه اومدن تو اتاق دیدن امیر داره گریه میکنه!
#مادر_ا.ت_
گفت:(( ا.ت پاشو!
مادرتو میخوای بزاری و بری!؟
پاشو......
همه اشکشون در اومد.......
ولی با اشک ریختن ا.ت زنده نشد و.....
2#_سال_بعد_
#امیر
از زبان امیر⇠امروز ۲ سالی میشه که ا.ت تویِ کما عه و فقط با دستگاه زنده است رفتم بالا سرش و بهش گفتم:(( خیلی نامردی که منو به همین زودی ترک کردی!
واسه ی اون ۵ سال اگه بمیرم هم کمه!
عاشقت بودم زندگیمـ!
باهات چیکارا کردم!
چه غلط هایی بلغور کردمـ!
عاشقت بودم میخواستم تا ابد مال خودم شی!
خیلی دوست دارم!
بهت بگم تو عشق اول و آخر منی ا.ت
عاشقتمـ♥
3#_سال_بعد_
ا.ت بالاخره بهوش اومد ۵ سال بود که تویِ کما بود....
دکترا اومدن بالا سَرِ ا.ت......!
#ا.ت
گفت:(( امیر!
#دکتر
گفت:(( خانم ا.ت حالتون خوبه؟!
صدای منو میشنوید؟!
#ا.ت
گفت:(( امیر کو؟!
میخوام ببینمش!
#دکتر
گفت:(( ایشون ۵ ساله که همیشه پیش شما تو این اتاق بودن الآن هم میتونید ببینینشون!
#ا.ت
گفت:(( امروز چندمه؟!
#دکتر
گفت:(( 2005/5/5
(از خودم در آوردمـ!)
#ا.ت
گفت:(( میخوام مرخص شمـ!
امروز تولدشه!
#دکتر
گفت:(( البته که میتونید فقط باید خیلی مواظب باشید.....
دکترا ا.ت رو مرخص کردن....!
ا.ت به هیچکس نگفت که حالش خوب شده و مرخص شده و به دکترا هم گفت به کسی نگن!....
ا.ت برای همه ی دوستاش و مادرش و امیر یه نامه به صورت ناشناس فرستاد......
همه اومدن.....
امیر جلویِ همه بود......
برقا خاموش بود....
که.......
#ا.ت
برق ها رو روشن کرد و گفت:(( تولدت مبارک زندگیمـ!
#امیر
خشکش زده بود و گفت:(( ا.ت تویی؟!
#ا.ت
گفت:(( معلومه که خودمم زندگیمـ!
#امیر
رفت سمت ا.ت بغلش کرد و گفت:(( باورم نمیشه خودتی!
#ا.ت
گفت:(( عه نکنه میخواستی بمیرم؟!
#امیر
گفت:(( نهههه من غلط بکنم حتی فکرشو کنم چه برسه به اینکه بخوام.....
بعد لبشو گذاشت رو لب ا.ت بعد از ۵ دقیقه لبشو جدا کرد و گفت:(( طعم لبایِ گیلاسیت منو دیوونه کرده!
#ا.ت
گفت:(( هر چقدر میخوای طعمش رو بچش!
چون دیگه مال خودتمـ!
#چند_سال_بعد_
🎇اینم پارتـ²⁴🎇
با دیدن صحنه خشکش زده بود.....
ا.ت شاهرگ خودشو زده بود دور و بر ا.ت پر خون بود....
امیر رفت سمتش:(( ا.ت نهههه چرا با خودت و من اینکار رو کردی من دوست دارم حافظه ام برگشته!
عاشقتم نههههه غلط کردم میدونم این ۵ سال چه غلط هایی کردم خواهش میکنم تنهام نزار من عاشقتمـ.......
#ا.ت
گفت:(( خوبه گیلاسم که به یاد آوردی!
منم عاشقتمـ!
#امیر
گفت:(( التماست میکنم تنهام نزار زندگیمـ!
ا.ت چشم هاش رو بست و ......
همه اومدن تو اتاق دیدن امیر داره گریه میکنه!
#مادر_ا.ت_
گفت:(( ا.ت پاشو!
مادرتو میخوای بزاری و بری!؟
پاشو......
همه اشکشون در اومد.......
ولی با اشک ریختن ا.ت زنده نشد و.....
2#_سال_بعد_
#امیر
از زبان امیر⇠امروز ۲ سالی میشه که ا.ت تویِ کما عه و فقط با دستگاه زنده است رفتم بالا سرش و بهش گفتم:(( خیلی نامردی که منو به همین زودی ترک کردی!
واسه ی اون ۵ سال اگه بمیرم هم کمه!
عاشقت بودم زندگیمـ!
باهات چیکارا کردم!
چه غلط هایی بلغور کردمـ!
عاشقت بودم میخواستم تا ابد مال خودم شی!
خیلی دوست دارم!
بهت بگم تو عشق اول و آخر منی ا.ت
عاشقتمـ♥
3#_سال_بعد_
ا.ت بالاخره بهوش اومد ۵ سال بود که تویِ کما بود....
دکترا اومدن بالا سَرِ ا.ت......!
#ا.ت
گفت:(( امیر!
#دکتر
گفت:(( خانم ا.ت حالتون خوبه؟!
صدای منو میشنوید؟!
#ا.ت
گفت:(( امیر کو؟!
میخوام ببینمش!
#دکتر
گفت:(( ایشون ۵ ساله که همیشه پیش شما تو این اتاق بودن الآن هم میتونید ببینینشون!
#ا.ت
گفت:(( امروز چندمه؟!
#دکتر
گفت:(( 2005/5/5
(از خودم در آوردمـ!)
#ا.ت
گفت:(( میخوام مرخص شمـ!
امروز تولدشه!
#دکتر
گفت:(( البته که میتونید فقط باید خیلی مواظب باشید.....
دکترا ا.ت رو مرخص کردن....!
ا.ت به هیچکس نگفت که حالش خوب شده و مرخص شده و به دکترا هم گفت به کسی نگن!....
ا.ت برای همه ی دوستاش و مادرش و امیر یه نامه به صورت ناشناس فرستاد......
همه اومدن.....
امیر جلویِ همه بود......
برقا خاموش بود....
که.......
#ا.ت
برق ها رو روشن کرد و گفت:(( تولدت مبارک زندگیمـ!
#امیر
خشکش زده بود و گفت:(( ا.ت تویی؟!
#ا.ت
گفت:(( معلومه که خودمم زندگیمـ!
#امیر
رفت سمت ا.ت بغلش کرد و گفت:(( باورم نمیشه خودتی!
#ا.ت
گفت:(( عه نکنه میخواستی بمیرم؟!
#امیر
گفت:(( نهههه من غلط بکنم حتی فکرشو کنم چه برسه به اینکه بخوام.....
بعد لبشو گذاشت رو لب ا.ت بعد از ۵ دقیقه لبشو جدا کرد و گفت:(( طعم لبایِ گیلاسیت منو دیوونه کرده!
#ا.ت
گفت:(( هر چقدر میخوای طعمش رو بچش!
چون دیگه مال خودتمـ!
#چند_سال_بعد_
🎇اینم پارتـ²⁴🎇
۹.۱k
۱۷ خرداد ۱۴۰۰