بوسه ات وسوسه و حسرت لبهای من است

بوسه ات وسوسه و حسرت لبهای من است
صورتت ماه و همه روشن شبهای من است

همه شب داغی تب چونکه ز پایم انداخت
دست گرم تو طبیب شب و تبهای من است

قبل تو بسته به شب بودم دور از خورشید
بودنت گرمی و زیبایی فردای من است

چشم تو رنگ عسل است ولی خوب بدان
رنگ چشم تو چنان آبی دریای من است

من جهانی به فدای تو چشمان خمارت کردم
گوشهٔ قلب تو را وسعت دنیای من است

همهٔ هستی من عشق تو و قلب تو شد
جز به عشق تو مگر درسر و سودای من است ؟
دیدگاه ها (۱)

لبهام عطر گردنت را دوست دارد یک مثنوی از بودنت را دوست دارد ...

ای عزیز دیوانه‌ام نادیده مجنونت شدمجان‌خود راسوختم مستانه مع...

عهد کردم عاشقانه سرنهم درپای عشقزندگی یعنی نشستن باتودر دنیا...

♥ ️نگاهت میکنم♥ ️شبیه شعر و غزلی♥ ️موزون و متناسب♥ ️دلنشین و...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط