توی محوطه دانشگاه باد خیلی شدیدی می وزید، ⤵
توی محوطه #دانشگاه #باد خیلی شدیدی می وزید، ⤵
🔸 طوری که مجبور بودی چادرت را محکم دور خودت بپیچی تا مبادا باد چادر از سرت بردارد.
به وسط محوطه رسیده بودیم.
🔹 شدت باد و گرد و خاک آنقدر زیاد بود که ناخودآگاه چشمهایمان را بستیم و وسط محوطه ایستادیم.
🔸 در همین شلوغی، باد چادر دختری را از سرش برداشت و چند متر آنطرفتر پرتاب کرد.
کل محوطه پر شد از صدای خنده های پسرانی که چادر دختر را مسخره میکردند.
🔹 بیچاره آن دختر اشک چشمش را پاک کرد و خواست به طرف چادرش برود که از بین جمع پسری آرام چادر دختر را برداشت،
تمیز کرد و به طرف دخترک آمد.🌻
لحن صدایش هنوز در خاطرم هست.
آرام گفت: خواهرم تبریک میگم #سلاح بزرگی همراهتان هست. 🌸
از خنده های پسران اینجا ناراحت نباش، اینها رسم #مرد بودن را نمیدانند.
سپس لبخندی زد و ادامه داد: دلگیر مباش خواهرم،
چادرت را محکم تر بگیر.🌹
و من چقدر آن لحظه احساس سرخوشی کردم،
وقتی که دانستم هنوز هم هستند انسان هایی که بوی "مرد" میدهند. 👈 "چادرت را محکم تر بگیر خواهرم"👉
نترس...
بگذار #گرگها هر چقدر میخواهند #زوزه بکشند.
سلام بر مهدی فاطمه . . .💕
🔸 طوری که مجبور بودی چادرت را محکم دور خودت بپیچی تا مبادا باد چادر از سرت بردارد.
به وسط محوطه رسیده بودیم.
🔹 شدت باد و گرد و خاک آنقدر زیاد بود که ناخودآگاه چشمهایمان را بستیم و وسط محوطه ایستادیم.
🔸 در همین شلوغی، باد چادر دختری را از سرش برداشت و چند متر آنطرفتر پرتاب کرد.
کل محوطه پر شد از صدای خنده های پسرانی که چادر دختر را مسخره میکردند.
🔹 بیچاره آن دختر اشک چشمش را پاک کرد و خواست به طرف چادرش برود که از بین جمع پسری آرام چادر دختر را برداشت،
تمیز کرد و به طرف دخترک آمد.🌻
لحن صدایش هنوز در خاطرم هست.
آرام گفت: خواهرم تبریک میگم #سلاح بزرگی همراهتان هست. 🌸
از خنده های پسران اینجا ناراحت نباش، اینها رسم #مرد بودن را نمیدانند.
سپس لبخندی زد و ادامه داد: دلگیر مباش خواهرم،
چادرت را محکم تر بگیر.🌹
و من چقدر آن لحظه احساس سرخوشی کردم،
وقتی که دانستم هنوز هم هستند انسان هایی که بوی "مرد" میدهند. 👈 "چادرت را محکم تر بگیر خواهرم"👉
نترس...
بگذار #گرگها هر چقدر میخواهند #زوزه بکشند.
سلام بر مهدی فاطمه . . .💕
۴۳۴
۲۳ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.