چند پارت کوک
#چند_پارت _کوک
#وقتی_ باهم_ قهر _کرده_ بودین_ و یک _هفته _حرف_ نمیزدید
Part1
الان نزدیک یک هفته میشه که با کوک نمیزنم دلم برای خنده های خرگوشیش تنگ شده اگه هیچوقت به اون بار نمیرفتم اینجوری نمیشد
فلش بک به هفته گذشته:
(علامت ا.ت+علامت مینا= علامت کوک_
= سلام بر ا.ت
+خنده *سلام مینا
=میگم پایه ای بریم بار؟خیلی وقته بیرون نرفتیم؟
+نمیدونم امروز کوک دیر میاد پس باشه بریم
=باشه پس ساعت هشت میام دنبالت
ا.ت ویو:
ساعت 5 بود یه دوش 15 مینی گرفتم و نشستم کیدراما دیدم تو ساعت شیش بود نشستم سر میز ارایشم یه کوچولو ارایش کردم یه لباسی که نباز باشه نه خیلی پوشیده تنم کردم همینجوری داشتم شیرموز میخوردم که گوشیم زنگ خورد
+الو؟
=بیا پایین
+اومدممم
(تو ماشین)
=هعی تو واقعا ا.ت ای؟
+چی میگی مینا؟ *خنده
کوک ویو:
امروز به ا.ت گفتم که دیر میام ولی امروز شرکتو کنسل کردم که پیش ا.ت باشم پس رفتم یه دسته گل با کیک خریدم وقتی رسیدم خونه کسی خونه نبود هرچی ا.ت روو صدا کردم کسی جواب نداد میز رو چیدم و امیدوار به در زل زدم
( چند ساعت بعد)
چند ساعت گذشته ولی ا.ت هنوز نیومده تا بیاد من
نزدیک 6 تا شیرموز خوردم سابقه نداشتم خیلی نگران ا.ت شده بودم ساعت 12 بود و ا.ت هنوز نیومده تو همین فکرا بودم که یه شماره ناشناس زنگ زد
_بله؟
=او سلام اقای جعون
_سلام، شما؟
=ببخشید من مینا هستم پارک مینا برادر جیمین
_اوم بله بفرمایید چیزی شده که این وقت شب زنگ میزنید؟
=بله، راستش من و ا. ت اومدیم بار، (خودتون یچیزی بگید)و ا. ت الان خیلی م. س. ت. ه میتونید بیاد؟
_ب... ب.له الان میام
تماسو قطع کردم ا. ت به چه جرعتی رفت بار اون میدونه که من رو این موصوع حساسم(پسرم).
با آخرین سرعت خودمو رسوندم بار وقتی به بار رسیدم ا.ت رو دیدم که داشت با چند تا پسر میرقصید!
*اوم بیبی چرا اون پسره اون جوری بهت زل زده
+کی؟
ا. ت ویو:وقتی برگشتم با چشمای خونی کوک مواجه شدم
_ا.ت (با داد)
+بلههه؟ چاگیا؟
_هه، تو این موقعیت به من میگی چاگیا*دستشو میگیره
*بیبی بعدا میبینمت
لایکشهتاپارتبعدشبزارم...
#وقتی_ باهم_ قهر _کرده_ بودین_ و یک _هفته _حرف_ نمیزدید
Part1
الان نزدیک یک هفته میشه که با کوک نمیزنم دلم برای خنده های خرگوشیش تنگ شده اگه هیچوقت به اون بار نمیرفتم اینجوری نمیشد
فلش بک به هفته گذشته:
(علامت ا.ت+علامت مینا= علامت کوک_
= سلام بر ا.ت
+خنده *سلام مینا
=میگم پایه ای بریم بار؟خیلی وقته بیرون نرفتیم؟
+نمیدونم امروز کوک دیر میاد پس باشه بریم
=باشه پس ساعت هشت میام دنبالت
ا.ت ویو:
ساعت 5 بود یه دوش 15 مینی گرفتم و نشستم کیدراما دیدم تو ساعت شیش بود نشستم سر میز ارایشم یه کوچولو ارایش کردم یه لباسی که نباز باشه نه خیلی پوشیده تنم کردم همینجوری داشتم شیرموز میخوردم که گوشیم زنگ خورد
+الو؟
=بیا پایین
+اومدممم
(تو ماشین)
=هعی تو واقعا ا.ت ای؟
+چی میگی مینا؟ *خنده
کوک ویو:
امروز به ا.ت گفتم که دیر میام ولی امروز شرکتو کنسل کردم که پیش ا.ت باشم پس رفتم یه دسته گل با کیک خریدم وقتی رسیدم خونه کسی خونه نبود هرچی ا.ت روو صدا کردم کسی جواب نداد میز رو چیدم و امیدوار به در زل زدم
( چند ساعت بعد)
چند ساعت گذشته ولی ا.ت هنوز نیومده تا بیاد من
نزدیک 6 تا شیرموز خوردم سابقه نداشتم خیلی نگران ا.ت شده بودم ساعت 12 بود و ا.ت هنوز نیومده تو همین فکرا بودم که یه شماره ناشناس زنگ زد
_بله؟
=او سلام اقای جعون
_سلام، شما؟
=ببخشید من مینا هستم پارک مینا برادر جیمین
_اوم بله بفرمایید چیزی شده که این وقت شب زنگ میزنید؟
=بله، راستش من و ا. ت اومدیم بار، (خودتون یچیزی بگید)و ا. ت الان خیلی م. س. ت. ه میتونید بیاد؟
_ب... ب.له الان میام
تماسو قطع کردم ا. ت به چه جرعتی رفت بار اون میدونه که من رو این موصوع حساسم(پسرم).
با آخرین سرعت خودمو رسوندم بار وقتی به بار رسیدم ا.ت رو دیدم که داشت با چند تا پسر میرقصید!
*اوم بیبی چرا اون پسره اون جوری بهت زل زده
+کی؟
ا. ت ویو:وقتی برگشتم با چشمای خونی کوک مواجه شدم
_ا.ت (با داد)
+بلههه؟ چاگیا؟
_هه، تو این موقعیت به من میگی چاگیا*دستشو میگیره
*بیبی بعدا میبینمت
لایکشهتاپارتبعدشبزارم...
۱.۲k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.