قلبش از عشق بود...
قلبش از عشق بود...
پاهایش از استواری...دست هایش از دعا....
شیطان اما از عشق و استواری و دعا متنفر بود.
پس کیسه شرارتش را گشود و محکمترین ریسمانش را به در کشید؛ ریسمان ناامیدی را. ناامیدی را دور زندگی اوپیچید دور قلب و استواری و دعاهایش، ناامیدی پیله ای شد و او کرم کوچک ناتوانی.
خدا فرشته های امیدش را فرستاد، تا کلاف ناامیدی را باز کنند،اما او به فرشته ها کمک نمی کرد؛او پیله گره در گره اش را چسبیده بود و می گفت: « نه، باز نمی شود، هیچ وقت باز نمی شود....»
خدا پروانه ای را فرستاد، تا پیامی را به او برساند.
پروانه بر شانه های رنجور او نشست و به یاد آورد که این پروانه نیز زمانی کرم کوچکی بود گرفتار در پیله ای؛ اما اگر کرمی می تواند از پیله اش به در آید پس انسان نیز می تواند....
خدا گفت: «نخستین گره را تو باز کن تا فرشته ها گره های دیگر را.»
نخستین گره را باز کرد...
دیری نگذشت که دیگر نه گره ای بود و نه پیله ای و نه کلافی.
🦋 نخستین گره را تو باز کن...
به نشانه ها اعتماد کن تو در آغوش پروردگاری...
در و دیوار دنیا رنگی ست
رنگ عشق
خدا جهان را رنگ کرده است
رنگ عشق
و این رنگ، همیشه تازه است و هرگز خشک نخواهد شد
از هر طرف که بگذری لباست به گوشه ای خواهد گرفت و رنگی خواهد شد
اما کاش چندان هم محتاط نباشی!
شاد باش و بی پروا بگذر...
زیرا خدا کسی را دوستتر دارد که لباسش رنگی تر است....
ترس همان شیطان هست؛ناامیدی همان شیطان هست. سخت هست که نترسیم و نگران نباشیم اما در این لحظات هست که عیار ما مشخص می شود.
به اندازه ای که ترس وجودمان را در بر میگیرد آیا یاد خدا نیز در قلب ما جاریست؟
می توانیم انتخاب کنیم که غرق در ترس و نگرانی شویم و یا انتخاب کنیم که زنده هستیم و سپاسگزار خدا باشیم.
می توانیم منبع انرژی منفی باشیم
یا منشا انرژی مثبت و الهی
خداوندا تو خالق آرامش هستی درخواست می کنیم که آرامش را در لحظات تمام مردم جاری سازی.
خداوندا ما را در آغوش امن و حمایتگر خودت قرار ده.
به تو اعتماد داریم و می دانیم که بهترین اتفاقات برای مان رخ می دهد.
ای شعور هستی لطفا ما را با انرژی های مثبت و الهی همسو کن تا آرامش و امنیت را تجربه کنیم💫🌱
پاهایش از استواری...دست هایش از دعا....
شیطان اما از عشق و استواری و دعا متنفر بود.
پس کیسه شرارتش را گشود و محکمترین ریسمانش را به در کشید؛ ریسمان ناامیدی را. ناامیدی را دور زندگی اوپیچید دور قلب و استواری و دعاهایش، ناامیدی پیله ای شد و او کرم کوچک ناتوانی.
خدا فرشته های امیدش را فرستاد، تا کلاف ناامیدی را باز کنند،اما او به فرشته ها کمک نمی کرد؛او پیله گره در گره اش را چسبیده بود و می گفت: « نه، باز نمی شود، هیچ وقت باز نمی شود....»
خدا پروانه ای را فرستاد، تا پیامی را به او برساند.
پروانه بر شانه های رنجور او نشست و به یاد آورد که این پروانه نیز زمانی کرم کوچکی بود گرفتار در پیله ای؛ اما اگر کرمی می تواند از پیله اش به در آید پس انسان نیز می تواند....
خدا گفت: «نخستین گره را تو باز کن تا فرشته ها گره های دیگر را.»
نخستین گره را باز کرد...
دیری نگذشت که دیگر نه گره ای بود و نه پیله ای و نه کلافی.
🦋 نخستین گره را تو باز کن...
به نشانه ها اعتماد کن تو در آغوش پروردگاری...
در و دیوار دنیا رنگی ست
رنگ عشق
خدا جهان را رنگ کرده است
رنگ عشق
و این رنگ، همیشه تازه است و هرگز خشک نخواهد شد
از هر طرف که بگذری لباست به گوشه ای خواهد گرفت و رنگی خواهد شد
اما کاش چندان هم محتاط نباشی!
شاد باش و بی پروا بگذر...
زیرا خدا کسی را دوستتر دارد که لباسش رنگی تر است....
ترس همان شیطان هست؛ناامیدی همان شیطان هست. سخت هست که نترسیم و نگران نباشیم اما در این لحظات هست که عیار ما مشخص می شود.
به اندازه ای که ترس وجودمان را در بر میگیرد آیا یاد خدا نیز در قلب ما جاریست؟
می توانیم انتخاب کنیم که غرق در ترس و نگرانی شویم و یا انتخاب کنیم که زنده هستیم و سپاسگزار خدا باشیم.
می توانیم منبع انرژی منفی باشیم
یا منشا انرژی مثبت و الهی
خداوندا تو خالق آرامش هستی درخواست می کنیم که آرامش را در لحظات تمام مردم جاری سازی.
خداوندا ما را در آغوش امن و حمایتگر خودت قرار ده.
به تو اعتماد داریم و می دانیم که بهترین اتفاقات برای مان رخ می دهد.
ای شعور هستی لطفا ما را با انرژی های مثبت و الهی همسو کن تا آرامش و امنیت را تجربه کنیم💫🌱
۹.۷k
۱۴ بهمن ۱۴۰۰