شبها
شبها
لای دفتر شعرم که می خوابی
شعرهایم بیدار می شوند
اکس پارتی می گیرند .. توهم می زنند
تو را جای تمام قافیه ها می گذارند
همسایه ها گزارش می دهند
پلیس در می زند
دفتر شعرم را می بندم
من می مانم و قهوه ی سرد روی میز
همه چیز یخ می زند
حتی پلیسِ دم در...
لای دفتر شعرم که می خوابی
شعرهایم بیدار می شوند
اکس پارتی می گیرند .. توهم می زنند
تو را جای تمام قافیه ها می گذارند
همسایه ها گزارش می دهند
پلیس در می زند
دفتر شعرم را می بندم
من می مانم و قهوه ی سرد روی میز
همه چیز یخ می زند
حتی پلیسِ دم در...
۶۴۰
۲۷ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.