Max : Sometimes
Max : Sometimes
I lay on the bed, praying that something bad would happen to him... A terrible disaster..!
I just wanted ____ out of my life forever
_ بعضی وقت ها روی تخت دراز میکشیدم ، دعا میکردم که یه بلایی سرش بیاد ...
یه بلای وحشتناک ..!
فقط میخواستم از زندگیم بره بیرون ____ برای همیشه
- So I tried to forgive myself... but i can't So now that he is dead Sometimes when I lie on the bed, I pray that something bad will happen to me
پس سعی کردم خودم رو ببخشم ....
ولی نمیتونم ...!
پس الان که مرده
بعضی وقتا که روی تخت دراز میکشم
دعا میکنم یه بلایی سر خودم بیاد ..
I lay on the bed, praying that something bad would happen to him... A terrible disaster..!
I just wanted ____ out of my life forever
_ بعضی وقت ها روی تخت دراز میکشیدم ، دعا میکردم که یه بلایی سرش بیاد ...
یه بلای وحشتناک ..!
فقط میخواستم از زندگیم بره بیرون ____ برای همیشه
- So I tried to forgive myself... but i can't So now that he is dead Sometimes when I lie on the bed, I pray that something bad will happen to me
پس سعی کردم خودم رو ببخشم ....
ولی نمیتونم ...!
پس الان که مرده
بعضی وقتا که روی تخت دراز میکشم
دعا میکنم یه بلایی سر خودم بیاد ..
۲۴.۹k
۲۲ تیر ۱۴۰۱