پارت ۷۸
پارت ۷۸
#جویی
نشستم روبه روش ..
کوکی: امروز سومی نمیتونه بیاد کمپانی ! حالش اصلا خوب نیست
من: اووو.. یاا کوکی مشکوک میزنی ؟ کی سومی رو دیدی که میدونی حالش بده ؟؟
کوکی: اونش به تو ربطی نداره دیگه!! ..
من: کوکی !!! 🥺🥺 ... چرا اینطوری میکنی ؟
کوکی: ببخش نمیخواستم این طوری حرف بزنم فقط دیشب نتونستم بخوابم .. فقط بدون دیگه نمیزارم به سومی سخت بگیری !!
من: آها.. خب باشه میتونی بری ! ..
از اتاقم رفت بیرون .. خیلی ناراحت شدم .. اون بعد از این که ردش کردم باهام سرد حرف میزنه .. حق داره . توی فکر خودم غرق بودم که جیمین اومد توی اتاقم ..
جیمین: جویی!! حالت خوبه ؟؟ هر چی صدات کردم نشنیدی ؟
من: آه.. اوپا !! اینجایی؟؟ م..من خوبم !
جیمین: جونگ کوک چیزی گفت بهت که اینطوری ناراحت شدی ؟
من: ن..نه ! اون چیزی نگفت ! نگران نباش ! حالا کاری داشتی جیمین شی !!
#جیمین
من: جویی پی دی نیم کارت داره برو پیشش !
جویی: آها.. باشه میرم .. از جلوم رد شد و رفت بیرون از اتاقش .. خیلی کنجکاو بودم ببینم که پی دی نیم با جویی چکار داره .. از اتاقش اومدم بیرون و رفتم سالن تمرین! سه روز دیگه کامبک داشتیم و باید آماده میشدیم .. داشتیم تمرین میکردیم من فقط چشمم روی جونگ کوک بود.. به جویی چی گفت که اینطوری شد!؟
باورم نمیشد به همین راحتی قید جویی رو زدم .. من که روحیه جنگجویی داشتم ولی حالا دیگه بی خیال شده بودم ..
#تهیونگ
بعد از تمرین وایستادم دم کمپانی و منتظر بودم جویی بیاد .. از توی کمپانی اومد بیرون ولی متوجه حضور من نشد . صداش کردم و برگشت و منو دید .. اومد سمتم ..
جویی: اوه تهیونگ !!
من: متوجه حضور من نشدی !! به چی فکر میکنی ؟
جویی: آه.. هیچی یکم خسته ام به خاطر کامبک فرداتون!!
من: لباس هامون رو طراحی کردی ؟ مطمئنم عالی شده !
جویی: اره ... سعی کردم خیلی خوب درستشون کنم تا روی صحنه بدرخشین !!! 😌👌🏻
من: جویی ! میخوایی بری خونه خودت ؟ 🙄😌
جویی: اره .. یا یا تهیونگ انقدر ضایع نباش ! یه موقع دیگه ! یه موقع که واقعا بتونم کنارت باشم .. نزدیکه تهیونگ!
چی ؟؟ چی میگه با خودش ؟ منظورش چیه ؟ این لحن حرف زدن هاش منو میترسوند ..
من: ج..جویی !! تو ..
جویی: من دیگه باید برم تهیونگ .. خداحافظ تا فردا خوب بخوابی
نزاشت حرف تموم شه و رفت ... سوار ماشین شدم و راه افتادم سمت خونه.... اخه الان من جه طوری بخوابم باز میخوایی چیکار کنی جویی!!! از کارات میترسم !
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#جویی
نشستم روبه روش ..
کوکی: امروز سومی نمیتونه بیاد کمپانی ! حالش اصلا خوب نیست
من: اووو.. یاا کوکی مشکوک میزنی ؟ کی سومی رو دیدی که میدونی حالش بده ؟؟
کوکی: اونش به تو ربطی نداره دیگه!! ..
من: کوکی !!! 🥺🥺 ... چرا اینطوری میکنی ؟
کوکی: ببخش نمیخواستم این طوری حرف بزنم فقط دیشب نتونستم بخوابم .. فقط بدون دیگه نمیزارم به سومی سخت بگیری !!
من: آها.. خب باشه میتونی بری ! ..
از اتاقم رفت بیرون .. خیلی ناراحت شدم .. اون بعد از این که ردش کردم باهام سرد حرف میزنه .. حق داره . توی فکر خودم غرق بودم که جیمین اومد توی اتاقم ..
جیمین: جویی!! حالت خوبه ؟؟ هر چی صدات کردم نشنیدی ؟
من: آه.. اوپا !! اینجایی؟؟ م..من خوبم !
جیمین: جونگ کوک چیزی گفت بهت که اینطوری ناراحت شدی ؟
من: ن..نه ! اون چیزی نگفت ! نگران نباش ! حالا کاری داشتی جیمین شی !!
#جیمین
من: جویی پی دی نیم کارت داره برو پیشش !
جویی: آها.. باشه میرم .. از جلوم رد شد و رفت بیرون از اتاقش .. خیلی کنجکاو بودم ببینم که پی دی نیم با جویی چکار داره .. از اتاقش اومدم بیرون و رفتم سالن تمرین! سه روز دیگه کامبک داشتیم و باید آماده میشدیم .. داشتیم تمرین میکردیم من فقط چشمم روی جونگ کوک بود.. به جویی چی گفت که اینطوری شد!؟
باورم نمیشد به همین راحتی قید جویی رو زدم .. من که روحیه جنگجویی داشتم ولی حالا دیگه بی خیال شده بودم ..
#تهیونگ
بعد از تمرین وایستادم دم کمپانی و منتظر بودم جویی بیاد .. از توی کمپانی اومد بیرون ولی متوجه حضور من نشد . صداش کردم و برگشت و منو دید .. اومد سمتم ..
جویی: اوه تهیونگ !!
من: متوجه حضور من نشدی !! به چی فکر میکنی ؟
جویی: آه.. هیچی یکم خسته ام به خاطر کامبک فرداتون!!
من: لباس هامون رو طراحی کردی ؟ مطمئنم عالی شده !
جویی: اره ... سعی کردم خیلی خوب درستشون کنم تا روی صحنه بدرخشین !!! 😌👌🏻
من: جویی ! میخوایی بری خونه خودت ؟ 🙄😌
جویی: اره .. یا یا تهیونگ انقدر ضایع نباش ! یه موقع دیگه ! یه موقع که واقعا بتونم کنارت باشم .. نزدیکه تهیونگ!
چی ؟؟ چی میگه با خودش ؟ منظورش چیه ؟ این لحن حرف زدن هاش منو میترسوند ..
من: ج..جویی !! تو ..
جویی: من دیگه باید برم تهیونگ .. خداحافظ تا فردا خوب بخوابی
نزاشت حرف تموم شه و رفت ... سوار ماشین شدم و راه افتادم سمت خونه.... اخه الان من جه طوری بخوابم باز میخوایی چیکار کنی جویی!!! از کارات میترسم !
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۴۹.۴k
۳۰ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.