فیک صدای تو:
فیک صدای تو:
پارت ⁶
از زبان هاتسوکو:
رفت سمت میز چویا و نشست پیشش. برگام
با اون جیکار داره
با صدای همکارم که دوستم بود رسته افکارم پاره شد
@دختر....برو میز ۵.... برو سفارش اوت پسر ژذافرو بگبر...اونکه موهاش مشکیه..
_هومم؟... یادته گفتم داداشم سه سال پبش فرار کرد؟
@اره
_همون پسره داداشمه..
@عهه...پس برو پیشش...
با داد که از سر ذوق بود گفت
همه نگاهمون کردن... اکوتاگاوا منو دیدــ.
÷هومم؟... هاتسوکو..؟
=اینو میشناسی؟
÷اـ. اون... اجیمه
از زبان اکوتاگاوا:
باورم نمبشه دیدمش...
خیلی زیبا تر از قبل بود..
اخزین بازی که زیباییشو دیده بودم زوز فرار کردنم.. دم پنحره بود.
وقتی منو دید هیچ واکنشی نشون نداد....
دیدم از گوشه چشمش اشک ریخت
پاشدم و رفتم سمتش
دو قدم ازم فلصله گرفت.. چرا؟
ناخوداگاه بغلش کردم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پارت ⁶
از زبان هاتسوکو:
رفت سمت میز چویا و نشست پیشش. برگام
با اون جیکار داره
با صدای همکارم که دوستم بود رسته افکارم پاره شد
@دختر....برو میز ۵.... برو سفارش اوت پسر ژذافرو بگبر...اونکه موهاش مشکیه..
_هومم؟... یادته گفتم داداشم سه سال پبش فرار کرد؟
@اره
_همون پسره داداشمه..
@عهه...پس برو پیشش...
با داد که از سر ذوق بود گفت
همه نگاهمون کردن... اکوتاگاوا منو دیدــ.
÷هومم؟... هاتسوکو..؟
=اینو میشناسی؟
÷اـ. اون... اجیمه
از زبان اکوتاگاوا:
باورم نمبشه دیدمش...
خیلی زیبا تر از قبل بود..
اخزین بازی که زیباییشو دیده بودم زوز فرار کردنم.. دم پنحره بود.
وقتی منو دید هیچ واکنشی نشون نداد....
دیدم از گوشه چشمش اشک ریخت
پاشدم و رفتم سمتش
دو قدم ازم فلصله گرفت.. چرا؟
ناخوداگاه بغلش کردم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲.۲k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.