نمی خواستم ناراحتت کنم اما

نمی خواستم ناراحتت کنم ، اما
انگار کردم !
با دوست داشتن ِ زیادم
با هِی ببینمت هایم
با همیشه ببخشها و
همیشه ، دلَم برایِ تو تنگ شُده هایم .. نمی خواستم ناراحتت کنم ، اما
انگار کردم !
وقتی که با شانههایِ بالا گرفته از تو میگفتم
وقتی که نام تو را بلند میخواندم
وقتی که در همیشه ،
هر جا
تو را به نام کوچَکت صدا میکردم

نمی خواستم ناراحتت کنم
اما انگار کردم !
وقتی که آن همه تو را
خواب دیدم ... نمیخواستم
اما ...

#افشین_صالحی
دیدگاه ها (۲)

سـلـام،شبـتـون بخیـر میخـواستـم بگـم پستـایی کـه میـذارم فقـ...

هرچه مغرور تر باشــی ،تشنه ترند برای با تو بودن...و هرچه دسـ...

آن کسی را که تو می جوییکی خیال تو به سر دارد؟بس کن این ناله ...

قرار نیست همیشهبا تفنگ ‌و اسلحه آدم کُشت...گاهی قاتلکسی ست ک...

رمان در میان موهای نقره ای«پارت اول»

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط