خون اشام جذاب من(part 5)
خون اشام جذاب من(part 5)
*ا/ت ویو
داشت میخورد(خون)ولی مثله دفعه ی قبلی بیهوش نشدم
*جونگکوک ویو
داشتم میخوردم(خونش)ولی اونقدری نخوردم به بیهوش شه
نمیخواستم وقتی کنارشم بیهوش یا خواب باشه
توی عمارت باید ازش محافظت کنم
مادربزرگم ازم عروس میخواد ولی من نمیتونم دختر خالمو به عنوان ملکه ام قبول کنم
پس باید این کمکم کنه
باهاش معامله میکنم
*ا/ت ویو
یهو دست از خوردن برداشت(خون:/)
+اسمت؟
_ها
+اسمت چیه
_ا/ت
+خب ببین باید معامله کنیم
_چی
+من یه کار ازت میخوام انجام بدی بعد اینکه انجام دادی من ازادت میکنم و دیگه سمتت نمیام
_چیکار
+تو باید جای ملکه ام نقش بازی کنی
_ملکه ات
+اره یعنی زنم
_اگه این کارو کنم میذاری برم اما برای چی
+مادربزرگم میخواد من ازدواج کنم با دختر خالم ولی دوسش ندارم و نمیخوام زوری باهاش ازدواج کنم
+شاید چند ماه طول بکشه این کار
_هوم باشه ولی قول دادیا
+سر قولم میمونم
نمیدونم چرا ولی بهش اعتماد کردم
+پاشو برات یه چیزی بیارم حتما گرسنه ای
_اره ممنون
از در رفت بیرون و با یه سینی پر اومد تو اتاق
_اینهمههه کی بخوره
+دوتایی میخوریم
_توهم مگه غذا میخوری
+پ چجوری زندم الان
_مگه خون
+اون فقط جزو چرخه ی زندگیمه، بدون خون میتونم زنده بمونم اما بدون غذا نه
_اها
+بخور
_باشه
میخواستم بخورم که گفت
+واسا
_چیه
+بیا از الان زن من بودنو تمرین کنیم
_خب چیکار کنم
+من بهت غذا میدم
ادامه دارد...
شرطا:
۱۱٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
*ا/ت ویو
داشت میخورد(خون)ولی مثله دفعه ی قبلی بیهوش نشدم
*جونگکوک ویو
داشتم میخوردم(خونش)ولی اونقدری نخوردم به بیهوش شه
نمیخواستم وقتی کنارشم بیهوش یا خواب باشه
توی عمارت باید ازش محافظت کنم
مادربزرگم ازم عروس میخواد ولی من نمیتونم دختر خالمو به عنوان ملکه ام قبول کنم
پس باید این کمکم کنه
باهاش معامله میکنم
*ا/ت ویو
یهو دست از خوردن برداشت(خون:/)
+اسمت؟
_ها
+اسمت چیه
_ا/ت
+خب ببین باید معامله کنیم
_چی
+من یه کار ازت میخوام انجام بدی بعد اینکه انجام دادی من ازادت میکنم و دیگه سمتت نمیام
_چیکار
+تو باید جای ملکه ام نقش بازی کنی
_ملکه ات
+اره یعنی زنم
_اگه این کارو کنم میذاری برم اما برای چی
+مادربزرگم میخواد من ازدواج کنم با دختر خالم ولی دوسش ندارم و نمیخوام زوری باهاش ازدواج کنم
+شاید چند ماه طول بکشه این کار
_هوم باشه ولی قول دادیا
+سر قولم میمونم
نمیدونم چرا ولی بهش اعتماد کردم
+پاشو برات یه چیزی بیارم حتما گرسنه ای
_اره ممنون
از در رفت بیرون و با یه سینی پر اومد تو اتاق
_اینهمههه کی بخوره
+دوتایی میخوریم
_توهم مگه غذا میخوری
+پ چجوری زندم الان
_مگه خون
+اون فقط جزو چرخه ی زندگیمه، بدون خون میتونم زنده بمونم اما بدون غذا نه
_اها
+بخور
_باشه
میخواستم بخورم که گفت
+واسا
_چیه
+بیا از الان زن من بودنو تمرین کنیم
_خب چیکار کنم
+من بهت غذا میدم
ادامه دارد...
شرطا:
۱۱٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
۱۰۵.۸k
۱۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.